بیو غمگین |متن کوتاه و غمگین

نیاز دارم یکی تو زندگیم باشه که هروقت حرف از رفتن شد مثل شایع بهم بگه؛ یبار میگم و دیگه نه، شما تکون نمیخوری از پیش من.️

اینـ آدما تو دفترچـہ خاطراتشونمـ ڪـہ قرار نیستـ ڪسـے بخونتشـ دروغـ میگنـ بعد انتظار داری با تـو صادقـ باشنـ..!🤍🩸️

ی مدل #فراموشیم هس ک عمرن
بتونی #فراموشش کنی ولی ب همه میگی :
#فراموشش کردم:")))️

میترسم از آینده ای نه چندان دور ، آینده ای که غم اش بیشتر از شادی هایش است 🖤🍃...



️

‌  ‌
      ‌

            حتی اگه همه‌ی آدما ها برن خدا میمونه!
‌‌‌‌✨✨️

بعضی روزام هس:
میشینیم با خودمون میگیم ایکاش اون روز میمردیم ولی اون کارو نمی‌کردیم.. فلانیو نمیدیدیم..
این یعنی نهایت آسیبو بهمون زده دیگ..:)!️

قول دادی همیشه پیشم میمونی...
منم قول دادم اگه رفتی بمیرم!
تش هیچکدوم ب قولمون عمل نکردیم:)

️

به لبم رسیده جانم تو بیا که زنده مانم!️

خَراب کَردی هَمه چیو لَجباز... ️

« اگر دستم ࢪسد بر چرخ گردون،
از او پرسم کھ‌ این چین است و آن چون
یکۍ را میدهۍ صد ناز و نعمت...
یکۍ را میدهۍ نان آلوده در خون!🙂🖤' »


|•💜🥺•|️

مغزای # خالی با رویاهای پوچ؛️

با لبخند تایپ میکردم ،
کنار دستیم گفت حواست باشه دلت نشکنه.
هیچی دیگه حواسم نبود:))))️

تا حالا شـבـہ از همـہ ﭺـے متنـ؋ـر بشی!
-حتے از خوבت !️

ترجیح دادم ب هر دراگی تورو ؛‌‌️

یک درخت پیرم و سهم تبرها می شوم
مرده ام، دارم خوراک جانورها می شوم

بی خیال از رنج فریادم تردّد می کنند
باعث لبخند تلخ رهگذرها می شوم

با زبان لال خود حس میکنم این روزها
هم نشین و هم کلام کور و کرها می شوم

هیچ کس دیگر کنارم نیست، می ترسم از این
این که دارم مثل مفقود الاثرها می شوم

عاقبت یک روز با طرز عجیب و تازه ای
می کشم خود را و سر فصل خبرها می شوم!
️

- نگران نباش مثل آب خوردن فراموشش میکنی، البته خوردن آب دریا ؛)☕🚶🏻‍♀️️

سرد مثل پاییز و زرد مثل برگاش !🍂🖤️

پايانى براى قصه‌ها نيست
خسته‌ام از جنس قلابى آدم‌ها ...!
دار مي‌زنم خاطرات كسى را كه مرا آزرده..
حالم خوب است
اما گذشته‌ام درد مي‌كند ..:) ️

ي پـاتـریـکِ بـدونِ بـاب اسـفـنـجـي، کـه ه‍ـمـیـشـع خـودشـو خـوشـحـال نـگـه مــیـداره:)...•. 🌘 ☆ .•️

ن‍‌‍‌م‍‌‍‌ی‍‌‍‌خ‍‌‍‌وام‍‌‍‌ ب‍‌‍‌اور ک‍‌‍‌ن‍‌‍‌م‍‌‍‌ ک‍‌ه‍‌ دی‍‌‍‌گ‍‌‍‌ع‍‌‍‌ م‍‌‍‌ن‍‌‍‌و ن‍‌‍‌م‍‌‍‌ی‍‌‍‌خ‍‌‍‌وای‍‌‍‌ :)🖤️

پدرم
از دلتنگیَت کجا فَرار کنم؟
کجا بروم که صدایِ آمدنت را بشنوَم؟
کجا بایستَم که راه رفتنَت را ببینم؟
کجا بخوابم که صدایِ نفس‌هات بیایَد؟
کجا بچرخَم که در آغوشِ تو پیدا شوم؟
کجا چشم باز کنم که در منظرَم قاب شوی؟
کجایی؟
پدرم
کجایی که هیچ چیزی قشنگ‌تَر از تماشایِ تو نیست؟
کجا بمیرَم،
که با بوسه‌هایِ تو چشم باز کنم؟
کجایی؟پدر
دلتنگتم پدر
روحت شاد پدر️

‏ماه شاید فرزند نداشته‌ی ماست؛
خوشگلیش به تو رفته ، تنهاییش به من!️

درجهانی زندگی میکنیم که کلمات بیشتر از گلوله‌ انسان کشته اند!㋡#
️

آدما ، چندش‌آورترین نقاب‌ها‌رو می‌پَسندن ،
من هر وقت برای هر کسی خودم بودم ،
تنهاتر شدم ...️

غَم انگیزترین ...
نقطه دُنیا ،آغوش مَن است ...
وَقتی بی اندازه جای تو دَر آن خالیست️

متاسفانه‌ یا خوشبختانه من قبول کردم که تو سرنوشت من نیستی؛
قبول کردم که تو بدون من خوشحال‌تری؛
قبول کردم که من و تو "ما" نمیشیم؛
قبول کردم که دوری از تو بهتر از کنارت بودن ولی نداشتنته!.
ولی این قبول کردنا از دوست داشتن من کم نمیکنه نعنا:)..!️

ای کاش وقتی روحم آسیب می دید یکی آنقدر مرا در آغوش می گرفت که بدنم آسیب ببیند🚬🖤️

آسمون عاشق یه گل شد..
هرروز گریه میکرد! که گل بخنده...ⵜ️