خسته ام همین به گونه ای که نای راه رفتن ندارم نای حرف زدن ندارم نای اشک ریختن ندارم و توان فریاد را هم ندارم شاید.... حتی دیگر توان سکوت کردن را هم ندارم::) {یا شاید ام نای زندگی و مرگ را}️
متاسفم که فردی مثل منو دوست داشتی! متاسفم که تو عمق چشمات نگاه کردم و متوجه عشقت نشدم و انقدر زجرت دادم! متاسفم که دیر فهمیدم چقدر عاشقتم، اونقدر دیر که تو چشماتو بسته بودی! متاسفم هیونگ!️
درد، تیشه بر استخوانم می زند… گریه امانم نمی دهد… سنگدل! بیا و ببین… چگونه مرگ، مرا به آغوشِ خویش می خواند! آخخخ از این همه بی وفاییَت… حالا بگو به قلب عاشقم چگونه بفهمانم که آغوش تو جای من نبود !️