حوالی ظهر بود که به جلوی در خانه رسید ؛ طبق روال سال های گذشته به دو کلمه ی ماندن و رفتن اندیشید، عمیق بودند، آن دو کلمه بسیار عمیق بودند، آنقدر که هرگز نتوانست از آنها بیرون بیاید :) ️
عزیز من! اگر زاویهی دیدمان ، نسبت به چیزی ،یکی نیست ، بگذار یکی نباشد . بگذار فرق داشتهباشیم.بگذار ، در عین وحدت ، مستقل باشیم .بخواه که در عینِ یکیبودن ، یکی نباشیم .بخواه که همدیگر را کاملکنیم نه ناپدید . _ نادر ابراهیمی .️