فروغ فرخ زاد از قول هممون میگه: «در ظاهر روی پاهایم ایستاده ام! گاهی میخندم و گاهی گریه میکنم؛ اما حقیقت این است که خسته شدم. میخواهم فرار کنم! میخواهم بروم و ناپدید شوم...»️
میشود بیایی تا برای آخرین بار خودم را در آغوشت بیاندازم؟ میشود بیایی تا برای آخرین بار آنچنان با حس بغلم کنی که باورم شود؟ میشود بیایی تا دست هایت را بگیرم و دانه ی بوسه ای روی پیشانیت بکارم؟ میشود بیایی تا موهایم نوازشت را ببیند و ذوق کند؟ میشود بیایی؟ 💔❤️🩹️
یه نوع افسردگی هست به اسم «دیس تایمیا»؛ یعنی اینجوریه که شما همه کارهات رو انجام میدی، دوستات رو میبینی، درس میخونی، مهمونی میری و … ولی در نهایت همهی زندگیت پر از احساس سنگینی، خستگی و نااُمیدیه...️