سهراب سپهری یه شعری داشت که میگفت:(( تو مرا یاد کنی یا نکنی.... باورت گر بشود یا نشود.... حرفی نیست... اما.... نفسم میگیرد در هوایی که نفس های تو نیست....🥀🖤️
دنگ دنگ ساعت گیج زمان در شب عمر می زند پی در پی زنگ زهر این فکر که این دم گذر است می شود نقش به دیوار رگ هستی من لحظه ها می گذرد آنچه بگذشت، نمی آید باز قصه ای هست که هرگز دیگر نتواند شد آغاز!