متن های طولانی غمگین به ترتیب هوش مصنوعی [پیشنهادی 1404]

شده تقدیر کسی باشو قسمت نشود ؟
سالها گیر کسی باشو قسمت نشود ؟
شده یک عمر ازاد و رها باشی و تا عمق وجود رام و تسخیر کسی باشو قسمت نشود ؟
شده تا گلو پیر کسی باشو قسمت نشود ؟️

چه قشنگه کارما اما دردناک
جالبه چه سریع جامون برعکس شد روزی که التماست میکردم نری و گفتی ولم کن حاضرم بمیرم کنارت نباشم و امروز که نیاز داشتی بهم من با حرفای رسمی باهات صحبت کردم انگار که غریبه ای بیش نبودی...:) ️

او تنه‌ زخمی ام را دید گفت خوب میشود ....
دست و پای شکسته ام را دید و گفت جوش میخورد.....
اما فقط بخاطر زخمی کوچک که برای محافظت ازش به وجود آوردم ..... ترکم کرد :)
تو به این وفا میگویی؟️

هنوز هم وقتی چشماتو میبینم ...
ناخداگاه لبخند میاد رو لبم:)
هنوز هم وقتی لبخندتو میبینم...
ناخداگاه خوشحال میشم:)
هنوز هم وقتی خوشحالی تو میبینم...
حسرت قربونت بشم ها و بغل کردنات به دلم تازه میشه!:)
هنوز هم وقتی قربون و بغلش میکنی یکی دیگه میشی...
ناخداگاه گریم میگیره:) «که من چیکار کردم که رفتی!:)»





☆ســِتـٰآرہ آبـَـــے☆️

من میدونم برات فقط یه سرگرمی ام میدونم همش یه بازیه ولی نمیتونم بذارمت کنار چون میترسم دیگه قلبمو نتونم بعدش حس کنم و بعدا حسرت بخورم که کاش بیشتر باهات وقت میگذروندم مث اون جمله که میگه «غمگینم میکند اما نمیتوانم رهایش کنم؛ او اخرین کسی است که در من حسی ایجاد میکند! ️

تو رفتی و دل من
هنوزم تو خیالته
شبام بی‌تو یخ زده
دلم تنگِ یه حالته

کوچه‌ها بی‌تو ساکتن
قدم‌هام بی‌صدا شدن
تا اسمِ تو میاد وسط
چشمام از هم جدا شدن

رفتی ولی نمیره از
دلم یادِ قدم‌هات
تنهایی یعنی هر شبم
بیدار موندن تا سحرگاه

دلم مونده رو دستم
کسی نیست که بفهمه‌ش
بی‌تو هرچی گذشته بود
حسرت شد و فقط غمِش️

اوتلاش‌میکردکه‌حالش‌خوب‌شود
وانسان‌شادی‌باشد؛
قدم‌میزد،میرقصید،گریه‌میکرد،کتاب‌میخواند،
سفرمیرفت،بادوستانش‌وقت‌میگذراند
لباس‌میخرید،فیلم‌تماشا‌میکرد،سینما‌میرفت
گُل‌میخرید،آشپزی‌میکردو‌درس‌میخواند
امابازهم‌چیزی‌از‌سنگینی‌قلبش‌کم‌نمی‌شد؛
‌ ‌‌ ‌ ‌انگار‌خلأای‌دراوبودکه‌باهیچ‌چیز‌پُرنمیشد!

‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ 𝗺𝗻 𝗯𝗮𝗱𝗲 𝘁𝗼-️

نمیخام با کسی برم دیگه توی𝗙𝗮𝘇𝗲𝗹𝗼𝘃𝗲❌️
چون عشقای امروزی میده بویه𝗙𝗮𝘇𝗲𝗹𝗮𝗯🤢🚬
قلبم هزار تیکه شده مثه𝗣𝘂𝘇𝘇𝗲𝗹𝗮💔
قلبمو فروختید بدتر از همه𝗞𝗮𝘀𝗲𝗯𝗮💘💤️

در نامه آخرش نوشته بود
"اری، بعد پنج سال دوستی او را ترک کردم
او تنها خداحافظی کرد و این آخرین صحبت ما بود
هزاران آرزو و رویا هرشب با هم می‌ساختیم
میدانی؟ او تنها یک دوست نبود
او در زندگی من مادرم بود، خواهرم بود، دلیل لبخند ها و زندگی من او بود
اما آدمیزاد است دیگر
بلخره جایی خسته میشود و رفتن را به ماندن ترجیح می‌دهد
دگر از این که همه و همه را درون خود بریزم و سخن نگویم داشتم به دیوانگی می‌رسیدم
تنها یک قدم با تيما️