بیو غمگین |متن کوتاه و غمگین

محرمی نیست وگرنه که خبر بسیار است
رمق ناله کم و کوه و کمر بسیار است
ای ملائک که به سنجیدن ما مشغولید
بنویسید که اندوه بشر بسیار است..️

توقعات آدم‌ها از من خیلی بالاست من همین که تو یک سال گذشته خودم رو نکشتم اتفاق بزرگیه و بخش زیادی از انرژی و توانم رو گرفته؛️

اگه بخوام زندگیمو توصیف کنم مثل یه چنل یوتیوب بدون هیچ سابسکرایبری میمونه ، مثل رنگی که از خط زده بیرون ، مثل پیتزای بدون پنیر پیتزا ، مثل سریالی که دانلودش کردی و فهمیدی زیر نویس نداره ، یا مثل نشستن سر کلاس درسی که ازش متنفری .️

و او اولین پدیده ی شیرین زندگی من بود
و اخرین حقیقت تلخ عمر من
صبر او به پایان رسید، ولی من.. ولی من تنها با یک بدن بی روح و سرد به درون خاک میروم:) ️

و دوباره شب فرا می رسد؛ تاریکی بر روشنایی چیره می شود و افکارم دوباره مغزم را متلاشی می کنند!

بله... وانگهی سیلی از افکار به من هجوم می آورد. چندین سال است...چندین سال است که با آغاز شب ها دستانم به لرزه می افتند. چرا که احساس می کنم تمام امید ها در لحظه ای نابود می شوند.

تا به حال چندبار در آسمان تاریک، غم را به تصویر کشیده ای؟
هر شب و هر شب در تنهایی هایم در تلاشم تا ذره ای امید بجویم، ولی هیچ فایده ای ندارد
️

مَظلومانه تَرین حالَت یِه آدَم؟
-"اونجایی کِه دیگِه قَبول میکُنه تَنهاست
و بایَد حالا حالا ها تَنها اِدامه بده.."

-𝖕𝖆𝖗𝖘𝖆️

غم‌های خوب نشدنی کلمه نمیشن، اشک میشن پشت فرمون، حین آشپزی و گردگیری، دقایقی قبل از خواب، سر یه تیکه آهنگ، زیر دوش، وسط فشار کار، موقع جویدن غذا، میشن روزمرگی.️

« انتقام چیزی نیست که اشتیاقشو داشته باشی ، مثل یه بیماری میمونه خوره ی مغزت میشه و روحت رو مسموم میکنه .»
( اما متاسفانه من نمیتونم بیخیال انتقام از اونایی بشم که باعث حال بدم شدن ! )️

بِه‌هیچکَس‌اِعتِما‌ٰد‌نَکُن‌حَتیٰ‌بِه‌خودِت
ساٰیهِ‌هَم‌توُ‌تاٰریکی‌میرِه
💔🥀️

من همه رو میبخشم...
بجز اونی...
که باعث شد فکر کنم...
واسه ی دوست داشته شدن،
کافی نیستم 😒️

میگه

اخماتو وا کن
اخم به چهرت نمیاد
گریه رو بص
گریه به چشمات نمیاد
دروغه حرفات
زندیگمو دادی به باد...!
️

به خداحافظی تلخ تو سوگند، نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد

- فاضل نظری️

نمیدونم چرا حرفايى كه باهاشون بقيه رو آروم ميكنم رو خودم اثر ندارن️

آهو منو کردن شکارش واسه پیدا کردنش کردم از همه خواهش اون خوش باشه کنار یارش من خیال می کردم نمی‌رسه کسی به دادش دستش توی کاسه بود با گرگ ها نمی‌فهمه داره چی کار می کنه با دنیا انگاری خودش وایستاده بود..........️

ماییم و موج سودا

شب تا به روز تنها

خواهی بیا ببخشا

خواهی برو جفاکن😔️

چیزیم نیس

فقط میخام جوری خودمو گم گور کنم ک کسی پیدام نکنه...:)️

سارا جان روحت شاد
امیدوارم حداقل آیدلت بتونه پیامتو با اینکه پس از فوت کردند هست ببینه و شاد شی
درسته که بعد ازدست دادنت طبق گفته ی خودت معروف شدی ولی بدون که همه ی ماهایی که فن حامی هستیم در اندوه از دست دادن تو به سر می‌بریم
ای کاش که میشد در حسرت دیدار آیدلت از دنیا نری و می‌تونستی با خود حامی یه خاطره ی حداقل کوتاه داشته باشی
با این حال به خانواده و عزیزانت تسلیت میگم و امیدوارم که در آرامش باشی️

سلام بچه ها داخل ویدیو تییونگ و سگش گفتم که سگ تییونگ مرده و حالا اومدم تا بگم که چرا سگ تییونگ مرده خب تییونگ رفته بود سربازی وقتی برگشت سگش صدا زد ولی سگش نیومد و وقتی رفت داخل اتاق دید سگش افتاده رو زمین و مرده🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤️

سخت نیست مردن ، سخت اینه که زنده بمونی با خاطرات کسی که دیگه نیست . 🖤💔️

‌   ‌‌این جامعه آلودَس به لَکه های عقده . 😴🚯‌     ‌️

گاهی آدم میان شلوغ ترین جمعها تنهاترین فرد دنیاست لبخند میزند تا کسی نپرسد «خوبی » ؟
از کنارش می گذرند بی آنکه
بفهمند پشت آن نگاه آرام طوفانی از غم پنهان است...
هیچ کس نمیداند که هر خنده اش
فقط نقابی است برای پوشاندن دردهایی که مجال گفتن ندارند.
و اینگونه است که آدم ها فکر میکنند او قوی است در حالی که درونش آرام آرام فرو می ریزد..(:

"تنها"️

‌‌‌‌
‌
‌‌     ᴛʜᴇ ᴘʀᴏʙʟᴇᴍ sᴛᴀʀᴛᴇᴅ ᴡʜᴇɴ
     𝗪𝗘𝗥𝗘 𝗕𝗢𝗥𝗡...

     مشکل از اونجا شروع شد
     که به دنیا اومدیم️

چنگ به دلم میزد
اون نقطه پایانی که یکم دیگه س
چه بی رمق مرد اون امیدی که بازتابش میزد از تو
به خودم میزنم پتک من که رفتم از خودم الانم میرم از تو️

هیونلیکس حقشون نبود از هم جدا شن....

اگه جوپ مینسونگ رو هم جدا کنه...️

یازیمی یازان آغلار
یازیمی پوزان آغلار
دردیمی بیلن اولسا
قبریمی گازان آغلار 💔🫠️

آخرین مرحله دوستی از چشم افتادنه، انگار چیزی درونت اون فرد رو رها میکنه، گاهی این برداشت میشه که داری ادا در میاری ولی اون احساس چند ثانیه‌ای که بهت میگه دیگه چیزی مثل قبل نمیشه رو فقط خودت حس میکنی.️

بغض گلومو چنگ میزد اما نخواستم پیش خانوادش بشکنم
اونوسط جونگکوک ساکت به یجا خیره شده بود حتی یه کلمه برای دفاع از من نگفت..اون لحظه فهمیدم حتی اونم پشتم نیست..بعد جلسه تو راهرو ات:کوک(نسبتا بلند)جونگکوک:فک نکنم بهت اجازه داده باشم که با اسم کوچیک منو صدا کنی (با اخم)ات : حالا هرچی که هستی!واقعا تو اجازه دادی مادرت با من جلو همه اونجور حرف بزنه؟
جونگکوک:چون حقیقت رو گفتن تو انتخاب من نبودی...️

+میگع ادما دوجور گریه میکنن
یکی وقتی که غمگینن
یکی وقتی که خیلی غمگینن


_خب باهم چ فرقی دارن؟؟؟

دومیه اشک نداره🖤🙃🚶🏻‍♀️️