بیو غمگین |متن کوتاه و غمگین

دویدیم
چه سودی که ازعشق بسیاری دویدیم
که از مقصود خود هرگزسودی ندیدیم
به دست ما نیست جز رویای عشقت
که چون بادی به کوه دلداری ورزیدیم..
عارف..🌷💚🌷
️

من چیزیم نیست🙂فقط از درون مردم️

قبلا حسرت خوبی و خوشگذرونی رو داشتم ،
ولی الان بزرگ ترین حسرت زندگیم شده
مرگ .............️

ولی قبول دارین آدمای فیک
کل دنیارو احاطه کردن؟!..🌏💀️

مثل جواد که مژگان رو دوست داشت و خیلی به خاطرش صبر و تلاش کرد ولی بهش نرسید.. .️

از وفادار بودن حرف نزن چون وقتی با اون میخندیدی من داشتم عکساتو بوس میکردم️

تو منو یجوری فراموش کردی که انگار من ناهار هفته پیشت بودم، یکی از همکلاسیای کلاس اولت که باهاش زیاد حرف نمیزدی، مثل یه اسم شخصیت تو سریالی که چند سال پیش دیدی، تو منو خیلی راحت فراموش کردی.️

از زور تنهایی دارم مثل سگ کار می‌کنم و فراموش می‌کنم که شما رفته‌اید و برنمی‌گردید!

± فروغ فرخزاد️

پرسیدن با فکرای توی سرت چیکار میکنی؟!🪽

گفتم باهاشون وزنه میزنم😉️

درونم جنگه؛ بین منی که خیلی اهمیت می‌ده و منی که سعی می‌کنه اهمیت نده.️

بله داره میگذره، اما از روم . ‌️

ــ عزیزم ، بهت بر نخوره ها ، ولی توام مثل بقیه بودی فقط نیاز به فرصت بود تا بفهمم ، بفهمم که باز اشتباه کردم ، بفهمم که باز رکب خوردم :)) ️

حسرت تنها یادگاری است که از دست‌های تو برای من به جا مانده و نمی‌توانم چیز دیگری را در میان دست‌های خالی مانده‌ام، تماشا کنم.️

شده وسط حال خوبیات خنده هات یهو اشکات بزیزع ؟!دقیقا همینجوریم🥀🖤️

دلم میخواد برم یجا زندگی کنم هیچ اثری از خورشید و آفتاب نباشه هر روز هوا ابری و بارونی باشه.️

زمان رفتنت نیمی از من هم ناپدید شد...!️

بِرِسَد روزی که نَباشَد زِ ما خَبَری!️

قدر عزیزانتون رو بدونید به وقتش خیلی دیر میشه 🥺️

نه‌بیمارم‌نه‌خوشحالم‌نه‌از‌حالم‌خبر‌دارم؛
گهی‌باجان،گهی‌با‌دل،گهی‌از‌هردو‌بیزارم !️

‌‌
‌‌دنیا دنیای منفعته نه معِـرفت !
‌️

میخندَم بِه جَهانی کِه غَمش رٰا بِه رُخ مٰا میکِشَد ...! 🖤
‌
‌️

‌‌‌فکت :عاشق شدن تو سن پایین میتونه برای همیشه شادیتو نابود کنه...:)💔️

و اینگونه بود که معشوقه خود را به دیگری هدیه دادم

حداقل از بین ما دو تا یکی خوشبخت شد💔🥲🤌️

عمیقا دلتنگ هوای بارونی و خنک
پاییزم😔🍂🍁️

به چشمام نگاه کن، برام یه قصه بگو
می‌تونی مسیرو ببینی؟ همون مسیری که به روحم می‌رسه...️

انگار شخصیت موردعلاقم تو سریال مُرده.
انگار‌ خواننده‌ی موردعلاقم دیگه نمیخواد بخونه.
انگار کتاب موردعلاقم پاره شده.
انگار آدم موردعلاقم یه آدم دیگه رو پیدا کرده.
انگار آهنگ موردعلاقم دیگه قدیمی شده.
انگار لباس موردعلاقم کهنه شده.
انگار‌ دیگه هیچ چیز موردعلاقم نیست..️

یه وقت هایی مرا بخاطر بیاور
آن زمان که در اوج تنهایی بودی
تکیه گاهی نبود تا تکیه کنی
آغوشی نبود تا خودت را درونش گرم کنی
دستی نبود که دستان سردت را بگیرد
امیدی نبود که امید وارت کند
آن لحظه
مرا بخاطر بیاور
آن زمان است که برای لحظه ای با من بودن افسوس می‌خوری
افسوس نداشتم
افسوس نبودنم
و زندگیت در یخبندانی خواهد افتاد که آن نقطه هیچ گاه خورشید طلوع نمی‌کند
️

عجیب است. من دیگر آن آدم نیستم و دیگر آن آدم هم نخواهم شد. چیز‌هایی در من برای همیشه مرده است. انگار هیچ‌وقت نمی‌توانم دیگر از ته دل بخندم یا حتی با تمام وجود گریه کنم .🥲️