متن های شعر غمگین / بهترین متن شعر غمگین [پیشنهادی]

در آرزوی تو عُمر بردم شب و روز
عمرم همه رفت و آرزوی تو نرفت..
️

مِثٖلِ شٰادیٖ کَمٖ مِثٖلِ خَنٖدِهٰ کٖوتٰاه🥲💔️

حق مطلب رو فاضل نظری ادا کرد،
اونجا که گفت:

‹ دلم بدون تو غمگین و با تو افسردست
تو چه کرده‌ای که ز بود و نبودت آزردست'
️

مائیم و همین خاطرِ ناشاد و دگر هیچ...
` طبیب ‌اصفهانی ️

ای شاعر چرا حال مرا کردی خراب
من ان دلتنگیم که خانه اش ویرانه است
ای شاعر قلب من درد میکند
همان قلبی که سالم بود و ان شکسته است️

«حالا آرام تر به نظر می رسم
اما چراغی در من خاموش شده
که دوست داشتم
تا ابد روشن بماند...»

-دختربد...️

زندگی که کردنی بود اینگونه گذشت.
وای به حال جان که دادنی است...️

مرا با چرخ گردون میکنی آشنا؟
کی بُوَد منصفانه گردش روزگار!؟ ️

زِ بس خندیدم ُپنهان نمودم رازِ خود را
کسی باور ندارد در دلم دریای ِدرد است...🖤🦋🌚🧠✨️

از‌اشک‌چشام‌میسازم‌ساحل‌.‌..؛‌️

امشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین، فرهاد رفته باشد:) ❤️‍🩹️

فکر و خیال هایم جنگی تمام عیار علیه خودم به راه می اندازند .️

قصه نیستم که بگویی، نغمه نیستم که بخوانی، صدا نیستم که بشنوی، یا چیزی چنان که ببینی، یا چیزی چنان که بدانی
من درد مشترکم... مرا فریاد کن!
“شاملو“️

بغلم کن یه روزی خاک میگیره پس نمیده🖤️

در این دنیا از سه اهنگ میترسم :
صدای کودکی از بی مادری
صدای عاشقی از جدای
صدای مجرمی از بی گناهی
( کوروش کبیر )️

نمیدانم چه حکمت هست
که من این گونه غمگینم
️

خسته از بودنِ تو خسته‌تر از رفتن تو
خسته از مولوی و شوش به راه آهن تو
خسته از آنچه که بود و بخدا هیچ نبود
خسته از منظره‌ی خسته‌ی تهران در دود

#موسوی️

"اگر ناشنوا بودم باز هم صدای نگاهت را میشنیدم؛ اما افسوس
که در اوج بینایی تپشهای قلبت را ندیدم!"️

میپرسی این روزها چگونه‌ام؟!
انفجاری بی‌صدا در مغزی بی‌گناه...

•. 🌘 ☆ .•️

نگو بار گران بودیمو رفتیم🖤🥀
نگو نامهربان بودیمو رفتیم:)
نگو اینها دلیل خوبی نیست..!
بگو با دیگران بودیمو رفتیم..!:)🕊️

عاقــلان پا مَگـذاریـد ب میخـانه‌یِ عـشـق
داغِ صد مُهرِ جُنون خورده ب پیشانیِ ما🖤🧠🙂
#محمد_سهرابی! ️

درحال حاضر زندگیم خلاصه میشه توی اون بیت
شاملو :
که میگه از رنجی خسته ام که از آن من نیست ....! ️

در ابریشم عادت آسوده بودم
تو با بال پروانه من چه کردی..! 🌝🦋️

شب شد....
آسمان لباسی سیاه پوشید.
شب شد....
غم آمد و پیشانی ام را بوسید!
شب شد....
زمان باهم بودن من و غم از راه رسید🥲

️

بنویسید بعد مرگم روی سنگ...
با خطوطی نرم و زیبا و قشنگ
اینکه اینجا خفته در این گور سرد
بودنش را هیچ کس باور نکرد....))️

چنان دل بسته‌ام کردی ک با چشم خودم دیدم
خودم میرفتم اما سایه‌ام با من نمی‌آمد...🌚💔👋!

#بنیامین دیلم..! ️

سر آغاز راهی بودم که خیابان نداشت :)️

يكى زاهد، يكى ياغى، يكى ولگرد و بازارى
هر كه درآئينهء خويش ميبيند مرا...✋🏻
(زاهدی)️