متن های شعر تنهایی / بهترین متن شعر تنهایی [پیشنهادی]

مثل مردابی ک نیلوفر نداشت...
حال من بد بود کسی باور نداشت!️

⊹ما‌هیچ‌تَر اَزهیچ پِی‌هیچ‌ دَویدیم جُز‌،هیچ دَر‌این پیچ دِگر ،هیچ نَدیدیم.🌪🩶👀⊹️
️

•
.
و چه کسی می‌داند که پشت یک لبخند، چه
جنگ‌هایی‌ست که زنده از آنها بازنگشته‌ایم؟️

هر کسی را همدم غمها و تنهایی
مدان
سایه هم راهِ تو می‌آید ولی
همراه نیست...

«مولانا»
️

مَـن‌چـہ‌باشَـ‌م‌یا‌نَـ‌باشَـ‌م،ڪارہ‌دُنـ‌یالَنـ‌گ‌نیـ‌ست! مَـن‌بِمـ‌یـ‌رَم‌یابِـ‌مانَم‌هیچـ‌ـڪَسـے‌دِلـ‌تَـ‌نـ‌گ‌نـ‌یـ‌سـ‌ت:)💔️

- خانه ام ابریست اما ، در خیالِ روزهای روشنم '!🌱
#نیما‌یوشیج️

آنڪـہ مـے خندد غمش بـے انتهاست..!🖤️

کوچ کَردَم که دِلم را به کسی نَسپارم
حس خوبیست که من این همه بی آزارم
خوش نَدارم به کَسی قولی و قَلبی بِدَهَم
که به یک حادثه، دِل از او بَردارَم
این دلیلی است که در این سَفَر تَنهایی
از مسیری که به عِشق بِرِسَد بیزارم..️

از‌دیوانگان‌دیدم‌هزاران‌عاقل‌مرده. ️

رک بگوییم از همه رنجیده ام
از غریبه و آشنا ترسیده ام
بیخیال سردی آغوش ها
من به آغوش خودم چسبیده ام:)️

هر چـه آید به سرمـان باز بگوییم گـذرد
‏واے ازین عمر کـه با مے‌گـذرد، مے‌گـذرد🖤🥀

‌࿇‌‌𝐏𝐀░𝅦⃟꯭𝐑𝐒𝐀࿇️

اونجا که فریدون مشیری میگه:

در خموشی‌های من فریادهاست
آنکه دریابد چه می‌گویم کجاست

-سیتا️

تنهایي بزرگِت میکنه!‌️

گـــــر نیایى تا قیامت انتظـــارت میکــشم
منت عشــق از نگاه پر شرارت میکشم
ناز چندین ساله چشم خمارت مى کشم
تا نفس باقیست اینجا انتظارت میکشم️

ماییم و شب تار و دل تنگ و دگر هیچ!
در بند غمیم و صنما، میل سخن نیست..️

شب بود...
شمع بود...
من بودم...
و غم....
شب رفت....
شمع سوخت....
من موندم ....
و غم.....💔🙂🥀️

🫀: #دوستش دارم......

🧠:ای دل #دیوانه بس کن او #یار دگر دارد:)

🫀: 🎧💔🚬
️

مرا در کودکی شوق دگر بود
خیالم زین حوادث بی خبر بود ..

️

میدونستم مهم #نیستم ولی دیگه نه اینقد :)🖤️

در گلو می‌شِکند ناله‌ام از رِقَت دل
قِصه‌ها هست ولی طاقتِ ابرازم نیست...

- هوشنگ ابتهاج ️

‌
پیر آن نیست که بر سر بزند موی سفید،
هر جَوانی که دلش شوق ندارَد پیراست...
‌️

مثل آن چآیی کهِ می‌چسبَد بِه سرما بیشتر
بآ هَمه گرمیم با دِل‌های تنهآ بیشتر‌؛️

کاسه ی شعر از دستم افتاد و شکست
عاشقان فرصت خوبیست غزل جمع کنید..️

‌‌- به جَهانی ندهَم، لذت تَنهایی را.️

اونجا که کورش نامی میگه:

هر چه زخم دارم
به قربان نمک نشناسیت !️

در کنار ساحل دریای غم
قایقی میسازم از دلواپسی
بر دوسوی پرچمش خواهم نوشت
"یک مسافر از دیار بی کسی..:)" ️

در سرم دختر پیری عصبی می‌رقصد..
شهر بر روی سر من عربی می‌رقصد..
این جهان با همه‌ی دغدغه‌هایش دارد..
روی یک جمجمه‌ی یک وجبی می‌رقصد..️

اوج استيصال دقيقا اينجاست :

‏گویند: مردمان غم دیوانه میخورند
‏دیوانه هم شدیم و غم ما کسی نخورد

-سیتا️