متن های شعر تنهایی / بهترین متن شعر تنهایی [پیشنهادی]

و گاهی
بی‌آنکه بفهمی...
در طول زمان
آدم دیگری می‌شوی
بیشتر سکوت می‌کنی
دیرتر باور می‌کنی
و کمتر می‌رنجی...!!

•. 🌘 ☆ .•️

‌
حال شب های مرا همچو منی داند و بس!
تو چه دانی که شب سوختگان چون گذرد.

ـ مولانا️

مثل مردابی ک نیلوفر نداشت...
حال من بد بود کسی باور نداشت!️

آنڪـہ مـے خندد غمش بـے انتهاست..!🖤️

دوست
دارَم
که
خودَم
را
زِ
خودَم
دور
کُنم
خودِ
مَن
با
خودِ
مَن
دَر
خودِ
مَن
می
جَنگَد!️

مَـن‌چـہ‌باشَـ‌م‌یا‌نَـ‌باشَـ‌م،ڪارہ‌دُنـ‌یالَنـ‌گ‌نیـ‌ست! مَـن‌بِمـ‌یـ‌رَم‌یابِـ‌مانَم‌هیچـ‌ـڪَسـے‌دِلـ‌تَـ‌نـ‌گ‌نـ‌یـ‌سـ‌ت:)💔️

زمانه دوخت لبم را به ریسمان سکوت
که عهد، عهد غم است و زمان، زمان سکوت

-شهریار️

«من به جرم باوفایی این چنین تنها شدم
چون ندارم همدمی بازیچه ی دل ها شدم»
…️

خلوتی
داریم
و
حالی
با
خیالِ
خویشتن...🖤🤍️

رک بگوییم از همه رنجیده ام
از غریبه و آشنا ترسیده ام
بیخیال سردی آغوش ها
من به آغوش خودم چسبیده ام:)️

نان حرام خورده چه داند نان چیست،
آدمِ لاشی چه داند ذات چیست!🤌

✍️....️

- خانه ام ابریست اما ، در خیالِ روزهای روشنم '!🌱
#نیما‌یوشیج️

_وَ‌چِه‌ذوق‌ِ‌هاییِ‌کِه‌تَبدیلِ‌بِه‌نِفرَت‌شُد"🖤️

⊹ما‌هیچ‌تَر اَزهیچ پِی‌هیچ‌ دَویدیم جُز‌،هیچ دَر‌این پیچ دِگر ،هیچ نَدیدیم.🌪🩶👀⊹️
️

از درد پُریم و هیچ درمانی نیست
بر چهره‌ی مردم لبِ خندانی نیست

هرکس که رسیده زخم بر ما زده است
انگار در این شهر مسلمانی نیست
️

‿︵‿︵‿ خستـہ ام نیست کسے حال مرا בرڪ کنــב∆کاش شبے این روح جسم مرا ترڪ کنـב ‿︵‿︵‿︵️

هر کسی را همدم غمها و تنهایی
مدان
سایه هم راهِ تو می‌آید ولی
همراه نیست...

«مولانا»
️

‏در جواب بی‌وفایی خلوتی با خود بساز
دست کم‌ تنها شدن از دل شکستن بهتر است️

‌
پیر آن نیست که بر سر بزند موی سفید،
هر جَوانی که دلش شوق ندارَد پیراست...
‌️

شب است و هرکس،به تَعَلُقی گرفتار.

#سعدی 🍃
️

خشت بر خشت زوایای جهان گردیدم
منزلی امن تر گوشه تنهایی نیافتم. ️

شب بود...
شمع بود...
من بودم...
و غم....
شب رفت....
شمع سوخت....
من موندم ....
و غم.....💔🙂🥀️

ماییم و شب تار و دل تنگ و دگر هیچ!
در بند غمیم و صنما، میل سخن نیست..️

تنهایي بزرگِت میکنه!‌️

مرا در کودکی شوق دگر بود
خیالم زین حوادث بی خبر بود ..

️

شده‌گاهی‌،‌زِخودت‌سیرشوی؟!
شده‌آهی‌بکشی،بغض‌کنی،پیرشوی؟!
-لآمخاطب️

اونجا که فروغ فرخزاد میگه:

روزها رفتند و من دیگر،
خود نمی‌دانم کدامینم
آن منِ سر سختِ مغرورم؟
یا منِ مغلوبِ دیرینم؟

-سیتا ️

کوچ کَردَم که دِلم را به کسی نَسپارم
حس خوبیست که من این همه بی آزارم
خوش نَدارم به کَسی قولی و قَلبی بِدَهَم
که به یک حادثه، دِل از او بَردارَم
این دلیلی است که در این سَفَر تَنهایی
از مسیری که به عِشق بِرِسَد بیزارم..️