مجموعه شعر های کوتاه برای بیو و استوری و کپشن | پیشنهادی

انچنان مست کنم از مِی نابت دلبر نه چهل روز چهل سال نمازم باطل..

️

اشکی که به پلک مرد می آویزد .....
قانون غرور را به هم میریزد ....️

در دل تنگم خموشی میکند انبار حرف
محرمی کو تا بگویم اندک از بسیار حرف…”

️

❨جانَـ∞ـم
آن‌لَحظِه‌کِه‌غَمگینِ‌•تـُ♡ــو‌•باشَم
شادَست...🍒♥✨❩
مولانا
️

خواب و خورت ز مرتبه خویش دور کرد
آن گه ر‌‌‌‌ِسی به خویش ،که بی خواب و خور شوی!✨️

اونجا که اوحدی میگه:

هیچ شک نیست که روزی اثری خواهد کرد
تیر آهی که به وقت سحر انداخته‌ایم
آه من آخر تو را خواهد گرفت!
-سیتا ️

به‌تنهایی گرفتارند مشتی بی‌پناه اینجا
مسافرخانه رنج است یا تبعیدگاه اینجا

غرض رنجیدن ما بود_از دنیا_که حاصل شد
مکن ای زندگی عمر مرا دیگر تباه اینجا

برای چرخش این آسیاب کهنه دل سنگ
به خون خویش می غلتند خلقی بی گناه اینجا

نشان خانه خود را در این صحرای سردرگم
بپرس از کاروان هایی که گم کردند راه اینجا
اگر شادی سراغ از من بگیرد جای حیرت نیست.......نشان می جوید از من تا نیاید اشتباه اینجا
️

ای کم حرفِ من...
اگر بگویمت که کلامت آرامِ من ا‌ست،
بیشتر حرف می‌زنی؟️

من وظیفه ایی رو بر دوش میکشم که در حقیقت
قلب من نهفته است️

گر مِی نَخوری طعنه مَزن مَستان را
بنیاد مکن تو حیله و دستان را
تو غَره بِدان مَشو که مِی ،می‌نَخوری
صد لقمه خوری که مِی غُلام است آن را...️

تو را آنی ست در خوبی
که هرکس آن نمی داند...

•| سلمان ساوجی️

پِنـهان اَگَر چِه داری ، جُز مَن ـهِزار مونِس"

مَن جُز تو کَس نَدارَم ،، "پِنهان" و "آشکارا".....!️

ذات بد نیکو نگردد چونکه بنیادش بد است.

️

باشد که بمانیم
نمانند بدان عشق ما ️

کنار هم چِقَدَر عشق میکنیم.؛
اکسیرِعشق قطره اشک زلال ماست..!

#یاد_حسین(ع)


️

فتنه عُشاق کند
آن رُخ چون روز تو را
شُهره آفاق کُند
این دلِ شب گرد مَرا....

مولانا️

در دیاری که در او نیست کسی، یار کسی
کاش یارب که نیفتد به کسی، کار کسی...!

️

من درد تو را ز دست آسان ندهم

دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم

از دوست به یادگار دردی دارم

کان درد به صد هزار درمان ندهم️

اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند ومن

• مولانا ️

در کودکی شوق دگر بود
خیالم زین حوادث بی خبر بود

️

دنیای من همه جایش بارانیست هر چ کمتر بدانی! کمتر خیس میشوی....️

گر نیمه شبی مست در آغوش من افتد
چندان به لبش بوسه زنم کز سخن افتد.️

تا رنج تحمل نکنی گنج نبینی
تا شب نرود صبح پدیدار نباشد

• سعدی
 

️

‏«از كجا آمده بودم
كه اشک‌های تو
در چشم‌های من بود؟»
- شاپور بنیاد.️

بندی به پای دارم و باری گران به دوش
در حیرتم که شهره به بی‌بندوباری‌....

_______________________
FΛЯIBΛ123@️

وَتـٰا‌ابـَد‌بہ‌آنـٰانڪِہ‌پلاڪِشـٰان‌را‌از   گَردَن‌خـویش‌در‌آوردَنـدتـٰامانَند‌‌
   ‌‌مادرشـٰان‌گمنام‌بِمـٰانند‌مَدیونی🗞📎💕"؛)️

اندوهت را میان کلمات قراربده، سوگی که در خود نگه میداری، آنقدر در قلبت نجوا خواهد کرد ، که روزی تورا خواهد شکست.

️

چشمانَت جایِ دگر بود و غمت کنج دل ما

️