مجموعه شعر های کوتاه برای بیو و استوری و کپشن | پیشنهادی

میانِ خمیازه‌های جهان، به دنیا آمده‌ایم همانقدر که شوقِ روئیدن داریم به‌همانقدر خستگی قرن‌ها تلاش بر تنمان است! -محمد همایون️

نه هر جسمی ز جسمی میبرد جان نه هر زلفی دلی سازد پریشان نه هر دلبر ز فایز دل میبرد رموز دلبری سریست پنهان=)️

سعدیا، گر نکند یادِ تو آن ماه مَرَنج!️

ماها, تو سفر کردی و شب ماند و سیاهی نه مرغ شب از ناله من خفت و نه ماهی ... ️

عاشق از تشویش دنیا و غم دین فارغ است هرکه از سربگذرد از فکر بالین فارغ است!️

پاسخ فروغ فرخزاد : من به تو خنديدم چون كه مي دانستم تو به چه دلهره از باغچه ی همسايه سيب را دزديدي پدرم از پي تو تند دويد و نمي دانستي باغبان باغچه همسايه پدر پير من است من به تو خنديدم تا كه با خنده خود پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم بغض چشمان تو ليك لرزه انداخت به دستان من و سيب دندان زده از دست من️

به كسى كه با تو هر شب همه شوق گفت و گو بود چه رسيده است كه امشب سر گفت‌وگو ندارد [حسين منزوی] ️

اولین حروف اسمت خال بر دستم شد ساقیا می بریز امشبم مستم کن سیگار بر روی لب دور سرم میدان دود بسته شد قلبم کاش او در می خانه بود️

حریف عقربه هایت نمیشوم ، دنیا... زمان من شده اتمام و باورش سخت است حواس من به شتابت نبود ، یک لحظه... مجال ده که نفسهای آخرش سخت است #بهزادغدیری شاعر کاشانی️

ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود نی نام زما و نی‌نشان خواهد بود زین پیش نبودیم و نبد هیچ خلل زین پس چو نباشیم همان خواهد بود️

این کوزه چو من عاشق زاری بوده است در بند سر زلف نگاری بوده‌ست این دسته که بر گردن او می‌بینی دستی‌ست که برگردن یاری بوده‌ست خیام نیشابوری️

دوباره تو را خواهم بوسید و این‌بار طوری روی پا بلند خواهم شد که دیگر بازگشتم به زمین ممکن نباشد لیلا کردبچه️

گاهی شب ، چنان فريادِ سكوتی سر می دهد که عقل تمام می شود و عشق خروشان ...! ️

دلبر به من رسید و جفا را بهانه کرد افکند سر به زیر و حیا را بهانه کرد آمده به بزم و دید من تیره روز را ننشست و رفت؛ تنگی جا را بهانه کرد رفتم به مسجد از پی نظاره رخش بر رو گرفت دست و دعا را بهانه کرد اغشته بود پنجه اش از خون عشقان بستن به دست خویش حنا را بهانه کرد خوش میگذشت دثش به کوی او برجا ننشست شستن پا را بهانه کرد️

در آب روان می‌بینم ؛ در خواب‌هایم و میان دو انگشت خودم . ما سرو می‌کاریم و مرگ می‌دِرَویم . ما همه جوان می‌میریم. - بهرام بیضایی سیاوش‌خوانی️

در فاصله‌ی میان هِجرانت تا وصال در مَن چیزی می‌شکند که هیچ‌گاه ترمیم نخواهد شد... ️

رفت و بی او زنده ماندم، سخت جانی را ببین آمده و مُردم ز خجلت، شرمساری را ببین️

کاش میدید تب دیوانگی های تنم کاش میگفت دوای درد بی تابی منم کاش دستی بر سر زخم نمورم میکشید طعم تلخ عشق من را کاش او هم میچشید شاعر:سما آقاجانی️

گر یادم رود عالمی او از یادم نخواهد رفت&)️

چشم
در پیچ تاب زلفت درآن میان نشستی
در آن خیال جانم در جای جان نشستی
گفتی مرا چوجانت درجسم و جان ببینی
یعنی تو نوره چشمی درجای آن نشستی..
عارف💙✨🌹️

هرگز نکشم منّتِ مهتابِ جهان را ،
تاریکی شب‌های مرا ، روی تو کافیست .️

‌

-یکی‌را‌دوستش‌داری‌کھ‌‌او‌دنبال‌غیر‌از توست،
کجا‌دیدی‌جهانی‌را‌بھ‌‌این‌شوریده‌احوالی؟🥲🫀'

‌️