مجموعه شعر های کوتاه برای بیو و استوری و کپشن | پیشنهادی

مرد را هر چند تنهایی کند کامل عیار
صحبت یاران یکدل کیمیای دیگر است


- صائب تبریزی️

آه ای ڪعبـه ای از چشـ↻ـم خــ♡ـدا افتـاده ... 🥀
ڪـاش اینقــدر بـه دور تــ♡ـو نمـی چـرخیـ↻ـدم ... ❤️‍🩹️

اگر پادشاه تویی بخوام خرابت میکنم 🎭
هر سری بینم تو را غسل خیانت میکنم😒
حتی تو خواب هایم بازهم صدایت میکنم😴🌌
تو فقط اراده کن جانم فدایت میکنم🤕💔️

تبــر بـه دوش به دنبـال خویـش می گـردم

کـه بشکنـم مگـر ایـن “لات” بـی سر و پـا را️

دل و جانی که دربردم من از ترکان قفقازی
به شوخی می‌برند از من سیه‌چشمان شیرازی
#شهریار
❤️🫀️

❣❣
#من عین مولانا ❣
دوستت دارم عشقم ...❣

اونجوری که میگه:❣
ناز کُنی، نَظر کُنی، ❣

قَهر کُنی، ستم کُنی ❣
گر که جَفا، گر که وَفا، ❣

از تو حذَر نمی‌ڪـنم!😍❣
️

دلم گرفت و نبودت غمِ گرفتاری 💔
#حافظ️

من اگر پرغم اگر شادانم
عاشق دولت آن سلطانم

تا که خاک قدمش تاج من است
اگرم تاج دهی نستانم

تا لب قند خوشش پندم داد
قند روید بن هر دندانم

گلم ار چند که خارم در پاست
یوسفم گر چه در این زندانم

هر کی یعقوب من است او را من
مونس زاویه احزانم

در وصال شب او همچو نیم
قند می نوشم و در افغانم

پای من گر چه در این گل مانده‌ست
نه که من سرو چنین بستانم

ز جهان گر پنهانم چه عجب
که نهان باشد جان من جانم️

مدارا میکنم با درد چون درمان نمی بینم! تحمل می کنم با زخم چون مرحم نمی بینم!️

مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم
آه اگر خرقه‌ی پشمین به گرو نستانند️

آن یا طلب کن که تورا باشد و بس
معشوقه صد هزار کس را چه کنی؟️

اونجا که محتشم کاشانی میگه:

بلا به من که ندارم غمِ بقا، چه کند؟

-سیتا️

بیا تا زنده ام آغوشِ نابت را نصیبم کن
که قدِ جُو نمی‌ارزد به قبرِ مردگان شیوَن️

سعدیا پیکر مطلوب برای نظر است
ور نبینی چه بُوَد فایده چشم بصیر..!️

آن گاه که در آغوش تـــــو بود . . . فرشتـــه اش میخواندے
حــــــــــالا که در آغوش دیگریست . . . فـــــــــاحشہِ ؟️

ای که تــویی همه کسم ♥️
بی تو میگیـــره نَفَسَم 🤕
️

مژدهء وصل
مژدهء دیدار توام ساخته بی تاب مرا
رفت از شادی ز دیدار به خواب مرا
دورم ازخاک دَر یار چه سخت شدمرا
چه شدچاره من که در این باب مرا
عارف لرستانی🌹️

حقیقت زهر تلخی بود
که آگاهانه نوشیدم؛
از این هم تلخ‌تر باشی
همان شیرین فرهادی:)️

گویند تمنایی از دوست بکن سعدی
جز دوست نخواهم کرد از دوست تمنایی

- سعدی ️

ای یار بکِش دستم، آنجا که تو آنجایی🩶️

اهل دردی كه زبان دلِ من داند، نيست ..️

گفت پیغمبر اکرم وسطِ خطبه‌ی عقد ،
چقَدَر فاطمه‌ی من به علی می‌آید (:
️

خبــرت هـست که از خـوبی خود ، بی خبری ؟!
بخدا خوبــتر از خوب تر از خوب تری ...

️

دوست دارم که بپوشی رخ هم چون قمرت

تا چو خورشید نبینند به هر بام و درت

جرم بیگانه نباشد که تو خود صورت خویش

گر در آیینه ببینی برود دل ز برت

جای خنده‌ست سخن گفتن شیرین پیشت

کآب شیرین چو بخندی برود از شکرت

راه آه سحر از شوق نمی‌یارم داد

تا نباید که بشوراند خواب سحرت


سعدی

️

تا که گفتم ز قلبم عشق چیست؟
در جوابم این چنین گفت و گریست
لیلی و مجمون فقط افسانه اند
عشق در دستان حسین بن علی ست:)️

چنان دل کندم از دنیا که شکلم، شکل
تنهایست....ببین مرگ مرا در خویش
که مرگ من تماشایست

️

گفتم مرو رفتی و بدبیراه رفتی
از دیده افتادی ولی از دل نرفتی️

ابوتُراب را گفتند :
یا علی ؛
ما فَعلت حَتی تَصیرَ عَلیا ؟
چه کردی که "علی" شدی ؟!
حضرت فرمودند :
إنی کُنت بَواباً لِقَلبی . .
ــ‌ نگهبان دلم بودم ! (:️