متن های جدید آذر 1404 / بیو های کوتاه (پیشنهادی)

تو نمی‌تونی برای دیگران زندگی کنی. تو باید کاری رو که دوست داری انجام بدی، حتی اگه به کسایی که دوستشون داری صدمه بزنی.️

ما‌پشت‌هزاران‌لبخند‌خود‌مرده‌ایم:)🌱🖤 ️ ️

‏شما نمیدونید ولی 'فدات' با 'فدات شم' و با'فدات شم من' کلی فرق داره .️

نور شدی وسطِ تاریکی هایِ زندگیم ماهِ من .🥲♥️️

9 ماه در شکمش،

2 سال در دامنش

و “یک عمر در زندگی‌ اش”

چیز دیگری ندارد

برای اثبات محبتش

بهشت که هیچ؛

همه‌ آن چه که هست را

باید زیر قدمهایش بدانی..
روزت مبارک مامانم❤️️

تو شدی قشنگترین حس 𝐆𝐡𝐚𝐥𝐛𝐚𝐦"🤍💍️

هیچوقت فکر نکن که تنهایی حتی وقتی پیشت نیستم
دستتو بزار رو قلبت من درست همونجام.🙂🥲❤️‍🩹️

سالهاست که یه گلوله به مغزم بدهکارم...️

تا ابد باهاتم رفیق قشنگم ! 💕💞️

'ِِِِِِِرفیق ابدیمی🤍🎀'ِِِِِِِِ️️

با من از قشنگی حرف نزن،چشمای رفیقم از کل زندگیت قشنگ تره🎀🍷
️

‏نوشته بود:
به سمتِ قلب هایی که
تو را از خود راندند؛
بازنگرد...️

بچه ها میخوام از این به بعد برای شما تئوری ترسناک با صدای خودم بزارم ️

دارایِ افکاری شلوغ، در سکوت شب...

️

هزار تا رگ دارم ولی شاهرگ یدونست رفیق : M 🫂🫀️

{زِندِگیت هَمون رَنگی میشِه کِه خودِت نَقاشیش میکُنی🎨🦋}️

زَمین گِرد وُ کآرمآ کار بَلَد...️

‏همیشه خوش‌بین باش مثلا اگه از پله ها افتادی پایین بگو عهههه چه زود رسیدم😂😔'️

تنها کسی بود که می‌دانست
تنهایی،
فریادیست که در سینه خفه می‌شود.

Iling Laozu🖤️

امروز ماه خیلی خیلی معلومه نه؟️

محبوب من ، اگࢪ نمياى..
بࢪو ڪناࢪ سࢪ ࢪاه واينستا بزاࢪ محبوب هاى ديگࢪى بيان️

‌
می‌بینم، می‌دانم، می‌فهمم و سکوت می‌کنم!
‌
‌️

کم بود ولی هیچوقت کم ارزش نبود️

شما بهش میگید«دوستت دارم» ولی غسان کنفانی میگه:
«تو
اما وارد رگ هایم شدی،
و همه چیز تمام شد..
و خیلی سخت است بخواهم از تو شفا یابم!»
همینقدر قشنگ و مبتلا🤍️

اونایی که زود گریه شون میگیره
دقیقا همون کسای هستن که بیشتر از همه میخندن:)️

"جنگل سوخته را وعده باران ندهید....


️

"هیترهای بی‌تی‌اس فکر می‌کنن با گفتن 'بی‌تی‌اس ضعیفه' به چیزی ضربه می‌زنن؟ خب، فقط دقت کن! در حالی که شما درگیر حاشیه‌ها هستید، اینا در حال شکستن رکوردها و تبدیل شدن به تاریخ‌سازان موسیقی هستند!"👋🏻️

روزا خاطره شدن، اعتمادها شک، و آدم ها تجربه....❤️‍🩹🙂️

دلم میخواست الان کنارت باشم، دست بکشم رو موهات، باهات صحبت کنم، بهت بگم غصه نخور من هستم، ناراحت نباش من هستم، من هستم حتی وقتی خودتم تو حال خودت نباشی.. بهت بگم تو قرار نیست تنها بمونی، همیشه من شنونده حرفات میشم.. اصلا بیا غصه هاتو نصف کنیم. نصف اولش مال من، نصف دومش بازم مال من... To فقط خوب باش، همین...🫀❤️ ️

برای کسایی دریابودیم که لیاقتشون مرداب بود.️

از من منی ماند که شوق ماندن ندارد!...👋🏻🖤️

فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ ۖ
صبر داشته باش،آخرش قشنگ میچینه
خدایی که به عهدش وفاداره....؛️

اونی ک باید باشه هست
اونی ک با آغوشش اروم میکنه هست
اونی ک وقتی زمین بخورم تنهام نمیزاره هست
اونی ک توی بدبختی هام پشتم بود هست
اونی ک وفتی میدید درد دارم گریه میکرد ولی منو اروم میکرد هست


تو مال منی سیعده
تو مال منی
همه جوره میخوامت با تمام وجود



️

و من بعد از تو بود که آموختم به دیوار هرکسی تکیه کنم عاقبت زیر آوار خواهم ماند...️

چیزی که سمت چپ سینه خیلیاس..قلب نیست!
فرودگاه بین المللیه😂🌚✨️

تقصر شب نیست‌‌.‌‌سرنوشت ماتاریکه‌:)🫠🖤️

بعضیا،همه چی دارن جز لیاقت! ‌️

بعضیا ذات سگ رو دارن،،،(وفادار)
بعضیام ذات روباه رو دارن """ (مَکار)
لیاقت انتخاب کردنی نیست... 😉👋🏻

️

باید یه جایی بخوره تو ذوقت تا به خودت بیای ، روال داستان همینه .️

𝑻𝒉𝒆 𝒑𝒂𝒔𝒕 𝒄𝒂𝒏𝒏𝒐𝒕 𝒄𝒐𝒎𝒆 𝒃𝒂𝒄𝒌

‌‌ ' آنچہ گـــذشت بازگشـــت ندارد...'🌑🗻
‌️

‌‌‌بلد بودن آدم‌ها خیلی مهم‌تر از دوست داشتنشونه.️

ما معمولیا همیشه بیشتر از توانمون مایه
میذاریم آخرشم به همه بدهکاریم:)️

we all have stories we’ll never tell.

همه‌ی ما داستانایی داریم که هیچوقت نمی‌گیم.️

+یکی از عجیب ترین حس ها اونجاییه که پیش خودت فکر میکنی چقدر دلم برای این لحظه تنگ میشه در حالی که هنوز تموم نشده.»»»
تجربشو دارین؟️

بخاطر آدمایی که دیگه توی زندگیتون نیستن آدمایی که توی زندگیتون هستن رو نرنجونید لدفا :)️

آدما همشون تظاهر به بدبختی میکنن به وقتش که کارشون باهات تموم بشه دیگه کاری باهاتون نداره بنظرت کسی که زخمش خوب شده چسپ زخمش نگه میداره؟!️

یهو به خودت میای میبینی نه تو اون آدم قبلیی
نه شرایط مثل قبله
نه اطرافیانت رفتارشون مثل گذشته
فقط خودتی و شخصیت جدیدت که نمیشناسیش ..️

کاش درکم میکردی که بجای ترمیم نمک نپاشی روش؛
️

پارت چهارم: ذوب شدن در نگاهِ هم (پیدایش)
نوس در اوجِ انزوایِ خود بود؛ زمانی که دیگر انتظار هیچ تغییری نداشت، سیلور وارد شد.
سیلور مثلِ یک زمزمه‌ی گرم در یک شبِ برفی بود. او یک آتشِ پرشور نبود، بلکه بیشتر شبیه به یک منبعِ گرمایِ پنهان بود؛ کسی که با کنجکاویِ عمیق به جایِ تلاش برای نزدیک شدن، صرفاً کنارِ نوس می‌نشست و او را همان‌گونه که بود، می‌پذیرفت. سیلور به دیوارِ نوس حمله نکرد، بلکه فقط... ️

کارسن نیس که اینگونه زمین گیر شدم

من به اندازه ی دردهایم پیرشدم:)))️