متن های شعر تنهایی / بهترین متن شعر تنهایی [پیشنهادی]

'من و ماه می‌زنیم هنوزم حرف شبا:)'.. ️

نیستی ببینی من موندم یه قلب بنفش

خلصه️

بگویم از همه رنجیده ام
از غریب و آشنا ‌ترسیده ام
با مرام و معرفت ‌بیگانه اند
من به،هر سازی که شد رقصیده ام
رو پای مهربانی نیست نیست
من تمام کوچه را ‌‌‌‌‌‌‌ گردیده ام
سالها از بس که خوش بین بوده ام
هر کلاغی را کبوتر دیده ام
بی خیال سردی آغوش ها
من به آغوش خودم پیچیده ام🦋️

پیش می‌آید آدم مدت‌ها غصه‌دار باشد
بی‌آن‌ ک خودش متوجه شود....🕊💔🌓!

‌‌ #آلبرکامو..! ️

تنهایی در این دنیا چگونه است؟
مثل سایه‌ای که همیشه با من است.
نمی‌توانم آن را رها کنم،
نمی‌توانم از آن دور شوم.️

نه با بره‌ها چریدیم
‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌نه خوردیم فریب گرگ️

صفحه های تقویم مرا یاد گذر زمان می اندازند !
نمیدانم ، پس کی زندگی شروع می شود ؟
️

قصه هارو باید بگه قلم ولی می‌نویسه گله فقط:)...️

میان ان همه اشکی ک ب درون دفتر خاطرات زندگیم چکید
هیچکدام بر دل آتش کشیده ام نغلتید…؟️

دستم به دامانت از دست من نرو
اخر آن چشمانت خستم کردن نرو
از این بی قرارم ندارم خبر از نگارم
بی تو زاره کارم شکوفه نداره بهارم
مردم پیش پایت ولی صبر نکردی برایم
رفتی تا کجا بی صدا در نیامد صدایم
نگو از چشم من افتادی غم تو داره برام شادی
بکن از قلب منم یادی تو مرا یاد خودم دادی

نگو از چشم افتادی غم تو داره برام شادی
بکن از قلب منم یادی تو مرا یاد خودم دادی
دنیای عاشق کش مگر من با تو بد کردم ️

همونایی ک می خواهند خاطرتو
آخر همونا می زنن رگ تو️

تو را که درد نباشد ز درد ما چه تفاوت،
تو حال تشنه ندانی که بر کناره جویی…

*****️

گویی همه خوابند
کسی را به کسی نیست..!

️

تنها
می مانم
می دانم
می آیی
با
تو
آرامم
بی ترس از
تنهایی🌱️

آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت، خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد....️

در نیِزار
پرنده‌ای اندوهگین می‌خوانَد
گویی چیزی را به یاد آورده
که باید
فراموش می‌کرده:)️

فِرِشتـہ اے خَنـבیـב، فِرِشتـہ اے گَریست، فِرِشتـہ اے בویـב، فِرِشتـہ اے خَستـہ شُـב، فِرِشتـہ اے نِگاه ڪَرد، فِرِشتـہ اے تَباه شُـב، فِرِشتـہ اے شِـڪَست، وَ هَمـہ ے اینـها اتِفاق اُفتاב وَقتـے فِرِشتـہ اے عاشق شُـב..️

نظری به کار من کن که ز دست رفت کارم
به کسم مکن حواله که به جز تو کس ندارم️

دور کردند تو را تا که مرا سرد کنند

تلخی بی کسی ام قهوه ی مرغوبم کرد...

علیرضا_آذر️

من در این خلوتِ
خاموشِ سکوت . .
اگر از تو یادی نکنم،
می‌شکنم.️

درد‌خویش‌،‌همه‌در‌مصرع‌بعد‌است!
من‌ماندم‌و‌او‌رفت‌..
اما‌دیگر‌بر‌نگشت . . .️

بَرگرد‌جوجِه.؛ 🐣
بَرگرد‌لونِه.؛ ️

همیشه قصه ی شب
در همین خلاصه شدست
تو غرقِ خوابی و من غرقِ آرزوی توام ...️

چکید دونه دونه ، دونه های اشکم؛‌‌‌‌️

ولی اونجایی که شاعر میگه:
«شخصی همه شب بر سر گریست،
چون صبح شد او بمر و بیمار بزیست"

-پر مفهوم نیست؟️

اونجا که صباحی بیدگلی میگه:

غیر از غمِ بی کَسی غمی نیست مرا

-سیتا ️

سر شب شد بیدارم من در حسرت دیدار تو ای یار بی خوابم من ️

-اهل دردی که زبان دِل من داند نیست
شهریار️