متن های بلند شعر / بهترین متن شعر [پیشنهادی]

هرکه هرچه کرده با خود میکند

روزگار استادِ جبران کردن است ...

ذاتِ نیکو حاصلش پیروزی است

ذاتِ بد با جانِ خود،هم دشمن است

️

فاصله، تیغی‌ست میانِ دو سینه؛
شب‌ها انگشتانِ تو را بر بالشِ خالی می‌کشم،
سایه‌ات می‌لغزد،
و اشکِ بی‌صدا می‌ریزد:
«کاش یک نفسِ تو،
این شبِ بی‌انتها را می‌شکافت.»

#لانگ دیتنس
#فاصله
#دوری
#بالش
#شب
#نفس
#تو️

[دریای بارانی]

چگونه عالمیان در زیر باران ماندن را دوست ندارند؟
گویی که انگار آتش آسمانی ققنوس برسرشان می‌بارد!
"آسمان گرفته را دوست دارم زیرا گرفته بودن و نباریدن را درک می‌کنم "
آسمانی که به خواب فرو می‌رود چونان که در دریایی خروشان غرق می‌شود ؛
با ابر هایی که همانند موج های دریا هستند،زیبا و عمیق،تاریک و خفه کننده.
اشک هایی که ابرها می‌ریزند همچو حباب هایی در آب.
رعد و برق ملودی موج ها در سخره ها🪼🌫🌦️

خیال
به انتظار نشستم تا که شیرین آمد
چون به دشت دل گل به بالین آمد
لحظه ای مژدگانی زدلبرم چو رسید
که برمشام بوی سنبل و نسرین امد..
عارف..🌷💚🌷

️

خاطرات
زمان زودگذشت آن روز که شما درس خواندی ومن تازه به کارمشغول شدم یکی ازبستگان پیش نهادکردتا شما را انتخاب کنم ولی به سرانجام نرسیدهنوزآن نگاه مهربانت که سرتاپای وجودم ازعشق توپرشده فراموش نکردم اولین عشق من تو بودی ومن تورادرپردهای قلبم پرورش دادم وبا آن زندگی کردم
تو را ای گُل چو بتها می پرستم
نگاه چشم شهلایت کرده مستم
عارف 🌷💚🌷 .️

چشم دلبر
نگاری عشق گل در چشم من ساخت
زبرگ آن گل سایبانی ازیاسمن ساخت
دگر بریار مگو چون راهی به دل ساخت
چه خوش باشددر زلف دلبروطن ساخت..
عارف..🌷💚🌷
️

زندگی کردم خیالت دشمن جانم شده
رفته ای اماخیالت فکرفردایم شده

من ندانسته بفکرتوشدم دشمن جان
اینچنین است بدان من نشوم چون پنهان

قلب داردچه نشانی زتو جززخم زبان
گرنشینی به کنارم بدهم زخم نشان

اینهمه دردبقلبم چه کنم پنهانش
رنگ رخساره خبرمیدهدازعنوانش

زجردادی و برنجیدم از آن حرف و‌گلایه بسیار
بعدتو زندگییم گشته چنین بس دشوار

بیت آخربسرایم همه حرفم کن گوش
من دلم تنگ توباشد شده ام من مدهوش
سروده خودم آبان ۱۴۰۴
️

زان روی و خالِ دلسِتان برکش نقابِ پرنیان
تا پیشِ رویت آسمان آن خالِ اختر برکند
`سعدی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌️

جلوهٔ درپایتخت
اسیر جلوهٔ حُسن آن عشق و نازی مرا
حقیقت یار نفسی که در هر سازی مرا
گر ز آن حُسن پا نهی به دو چشم عارف
برآستان سرنهم که توجانی برامتیازی مرا..
عارف..🌷💚🌷️

اولین عش
عشق اول مثل اولین باران بهاریه که هیچ وقط بوی خیس شدن زمینش ازیادنمی ره امیدوارم حالت خوب باشه وزندگیت پرازشادی باشه.آیا پیام من برایت غیره منتظره اما امروزدل تنگی عمیقی برای آن روزهاکه قرارشدهردو به عشق برسیم اماسرنوشت طوردیگری رقم خوردخواستم یه سلام دوباره بدم و قدرآن خاطرات را درقلبم زندوبه یادآن روی ماهت قلبم می زندباعشق توزندگی کردم تاپایان عمرم تورادوست دارم.و شعرهایم رابه خاطرتوسرودم .عارف..🌷💚🌷
️

روی گل
من زعشق تو نگاردرویرانه ها افتاده ام
از فراق روی تو بین که تا کجا افتاده ام
سوختم ازنگاهت راه به آن بوستان منم
برگی ازگل چون شدم در زیر پا افتاده ام..
عارف..🌷💚🌷️

رهگذر
چوبه خنده رخ نمایی لبت راشکرنشیند
به نظارهٔ جمالت همه رااز عشق اثرنشیند
چو ازدل به آرزویت نفسی برجان نشیند
ز درخت سرو بالات آن همه رهگذرنشیند ..
عارف..🌷💚🌷️

یادایام
زپیش من رفتی سروسامان من رفت
تو پنداری که چون آن جان من رفت
بگو از من چه دیدی جز عشق محبت
که ازیادت آن اشکهای گریان من رفت..
عارف..🌷💚🌷

️

او روزی تا مغز استخوان عاشق بود...
تا اعماق جان!
ولی اکنون،حتی شوقِ دوست داشتنِ خود را هم در خود نمی یابد.....
به جای همه ایـنها،
مَــن، تا مغز استخوان اورا دوست میدارم؛
بیشتر از خودم،بیشتر از آسمان ها،بیشتر از دریاها،بیشتر از کهکشانها،بیشتر از خدا🥲❤️

-قنـاریـ🙂
۱۴۰۴/۸/۹️

وفاداری
روزی رسدکزروی مهر باما وفاداری کنی
هر گز نرفتی از دلم باشدکه دلداری کنی
ازروی مهردمی گذر تا بر دلم شاهی کنی
عارف فراموشت نکرد باشدمرا یاری کنی..
عارف..🌷💚🌷️

دلنوشته :)


دلم گرفته ز چشمِ تو، از نگاهِ تو،
جهان من شده لبریز از پناهِ تو.
دلم هوای تو دارد، هوای باران را،
که می‌چکد به خیالم، به ردِ ماهِ تو.
نفس به نام تو می‌آید و نمی‌داند،
که زنده‌ام به نفس‌های بی‌گناهِ تو.
به بویِ موی تو سوگند، ای نسیمِ شب،
که جان من شده مجنونِ عطرِ راهِ تو.
شبی که خسته و تنها به ماه می‌نگرم،
دلم دوباره رود سمتِ تکیه‌گاهِ تو.
اگر چه فاصله بین من و تو دریاست،
هنوز عشق، مرا می‌کِشد به چاهِ تو.️

اهل کاشانم…
روزگارم بد نیست
تکه نانی دارم
خورده هوشی. سر سوزن ذوقی
مادری دارم بهتر از برگ درخت
دوستانی بهتر از آب روان
و خدایی که در این نزدیکی‌ست
لای این شب بوها پای ان کاج بلند روی آگاه اب
روی قانون گیاه




سهراب
سپری
صدای پای آب🕊️️

سلام.💚
روحم برای توپروازمی کنددرهرلحظه که ازشما دورم.چون پرنده ای بی قرارکه به سوی قفس سینه ات به پروازمی شتابدحتی زمانی که ازتو دورم روحم درکنارت آرام می گیرد.این جمله ها از عمق جانم وآن عشقی که به تو دارم روحم برای تو پروازکرد.واین احساس من به روی ماه تومی باشدچون جان شیرین درقلبم نگاهت داشتم.تالحظهٔ آخر
آرزوی .عارف. سلامتی شما می باشد
عارف لرستانی.🌷💚🌷
️

مسافر
دل هنوزجامانده است درایستگاه به انتظار
آن نگاه مهربانت هنوز در جان و دلم بر قرار
عشق تو را در پردهای قلب پرورش داده ام
صدای قطاردر درون قلبم بیادتو هست بسیار..
عارف..🌷💚🌷️

دلم نمی‌خواد شوقِ وصال و رسیدن به تو،شبیه بارش برف در در بندرعباس، فقط یک ناممکنِ دور باشه...
من آرزوی یک زیبایی واقعی رو دارم،اون‌قدر که وقتی به مقصد رسیدم،بتونم کنار فنجان قهوه‌ام آروم لبخند بزنم و بگم:
«سبحان! دیدی که آخر شد؟ بالاخره رسیدی…»
—پَروآز ۱:۱۱
``۲۲آبـآن۱۴۰۴``️

نگارمن
گربه من جفا کنی زاینسوی وفاداری مرا
رفت تاقت ز آن دلم نیست دلداری مرا
هر چه خواهی کن نگار غیره دوری مرا
آن که ازعشقت بسوخت تومیازاری مرا..
عارف..🌷💚🌷️

جان
آن زلف بی قرارت برجان قراربگیرد
زآن آرزوی مویت صددل نگاربگیرد
آن ماه لاله گونت تابدبه روح جانم
مهرت به پا تا به سر بردل اثر بگیرد..
عارف..🌷💚🌷️

أنا الذي نظر الأعمى إلى أدبي
وأسمعت كلماتي من به صممُ

والخيلُ والليلُ والبيداءُ تعرفني
والسيفُ والرمحُ والقرطاسُ والقلمُ

صحبتُ في الفلواتِ الوحشَ منفردًا
حتى تعجّبَ مني القورُ والأكمُ

️

روزمرگم هرکه شیون کند . از دور برم دور کنید
همه را مست خراب از می انگور کنید
مزد غسال مرا سیر . شرابش دهید
مست مست از همه جا حال خرابش بدهید
وصیت نامه وحشی بافقی ️

«می‌خندم تا کسی نفهمه که روزها بدون تو چقدر طولانی‌ن…
می‌نویسم تا حرف‌هایی که نمی‌تونم بگم، زنده بمونن…
در دل من قصه‌های نیمه‌کاره و خاطراتی که هیچ‌وقت کامل نمی‌شن، زندگی می‌کنن…
اینجا کسی که می‌بینی نیست، من واقعی پشت این سکوتم…»️

چشمان لونا زیبا نبود!!!
او یک فرشته بود .
مگر فرشته‌ای می‌تواند زیبا باشد؟!!
او چون حقیقتِ زیبایی بود .
جز زیبایی او دیگر همه دروغ بود،
و چشمانش می‌گفت به من دروغی
و چه رخشان و واقعاً زیبنده.️

«ماهیانِ شهرِ ما از کوسه ها وحشی‌تر‌اند،
بره‌هایِ این حوالی گرگ‌ها را میدرند...
سایه از سایه هراسان در میان کوچه‌ها!
زندگان هم آبِرویِ مرده‌ها را میبرند💔🔗»️

غزل جدیدی از رهبر معظم انقلاب (امین) به مناسبت روز دانش‌آموز در نماهنگ «صبح است جانا» در وبسایت نوجوان خامنه‌ای دات آی آر منتشر شد.
متن این غزل به شرح زیر است:

با شب‌ستیزان دل همنوا کن
صبح است جانا شوری به پا کن
از ساغر صبح جان می‌تراود
جامی به دست آر کامی روا کن
در صبحگاهان دریاب خود را
از صبحدم دام، نقد صفا کن
افشان به دل‌ها عطر گل عشق
بگذر به هرکوی، کار صبا کن
در گام مقصود گام طلب نِه
سوی در دوست روی دعا کن
از کا️