متن های شعر / جدیدترین متن شعر [دی 1404]

حالا که دگر نیست هوای تو به خانه
این کلبه‌ی ویرانه سِزاوارِ کلنگ است!

-شـعر️

شهرى كه چشم به راهت بود ‏ويران شد ؛
ديگر آمدن و نيامدنت ‏هيچ فرقى نمى‌كند.🤍

-نورالله گِنچ️

من مست و خراب تو‌ام و تاب ندارم
چشمم به در و در غم تو خواب ندارم
لطفی بنما حال دلم خوب بفرما
بعد از تو دگر یک شبه من تاب ندارم:)! ️

کودکم کودک بمان
دنيا بزرگت ميکند
بره باشي يا نباشي
گرگ ، گرگت ميکند
کودکم کودک بمان
دنيا مداد رنگي است
بهترين نقاش باشي
باز رنگت ميکند
کودکم کودک بمان
دنيا دلت را ميزند
سخت بي رحم است
ميدانم که سنگت ميکند

- مسـیـحـا️

سعدی قشنگ گفت:
دوست آن است که گیرد دست دوست
در "پریشان حالی" و "درماندگی"️

زمین
از دلبران خالی‌ست
یا من چشم و دل سیرم...؟
که می‌گردم ولی زلف پریشانی نمی‌بینم...؟
-فاضل نظری️

دِلتَنگَم و دیدٰر تو دَرمانِ مَـن اسـ☆ت️

جز راهِ تو، راهِ دیگری دارم؟ نه
جز عشق، گناهِ دیگری دارم؟ نه
هر جا بروم دوباره برمی‌گردم
من جز تو پناهِ دیگری دارم؟ نه
️

تا توانی در جهان یک رنگ باش قالی از صَد رنگ بودن زیر پا افتاده است

_ صائب تبريزی️ ️

«هر چند عیان است، ولی وقتِ بیان است!
عشق تو گران‌قدرترین عشقِ جهان است!»️

میان خواب و بیداری، شبی دیدم خیال او
از آن شب واله و حیران، نه در خوابم نه بیدارم!️

"چو خُدا بُوَد پَناهَت،بِ دِلَت غُصه نَیایَد🌱"️

دِلْ به دِلَْبر دادم و دلدار، دلْ را دلْ ندید
دلْ به دلبر دلْ سپرد، دلْدار پا از دلْ کشید

دلْ به دنبال دِلَشْ، دلْ‌دلْ‌کنان دلْخونِ دل
دلْ ز دلبر خواستم، دلبر دلْ از این دلْ برید

دلْ شکست و تیره روزی شد، نصیب دلْ، دِلا
دلْ در آتش سوخت، دلبر بی‌مهابا شد، پرید

حالْ، دِلْ ماند و غم دِلْدار و اینْ دِلْداده، آهْ
داده دِلْ، این دِلْ، دِلِ دلْدار، مُفتْ این دِلْ خرید

دل شکست، دلبر بریدْ و دِلْ ز دلبر سوخت، دلْ
دِلْ بما️

کرَم یاد آوری یا نه...
من از یادت نمی کاهم...
تو را من چشم در راهم...️

انگشت به دهان مانده‌ام از قاعده‌ی عشق ،
‏ما یار ندیده، تبِ معشوق کشیدیم . . .️

مثل تهران که بغل کرده دماوندش را
حل‌شدن در دل معشوق که ایرادی نیست !:))🫂🥺🫀
️

گل سرخم چرا پژمرده حالی؟
بیا قسمت کنیم دردی ک داری
که تو کوچک دلی طاقت نداری.... 🥺❣️️

اگر کوه ها کر نبودند اگر اب ها تر نبودند اگر باد می ایستاد تورا ای دور از دور یکبار دیگر میدیدم:)️

چنین خواندم زمانی درکتابی. بگفتاحکیم نکته یابی.
دونوبت مردعشرت سازگردددردولت برویش بازگردد. یکی ان شب که باگوهرفشانی ربایدمهرازان گنجی که دانی. دگرروزی که گنجوروهوس کیش بخاک اندر نهدگنجینه خویش️

می و شراب گر گیج کند مارا
ز جامه پرهیز کنیم و اقامه عشق بخوانیم
غرق محبت اجنبی شدی و
من غرق زخم زبان ادمیان اطرافیانم
گریه به چه کار اید مارا وقتی اسمان
هرلحظه وعده ی دلگیر شدن به ما میدهد
حکایت ما کل کل با روزگار بود
هرچه ما سخت تر شدیم ، او تیز تر تازید!
گر این پایان برسد و
طلوع خورشید به ما تابید
گر نتوانستی ز من جدا شوی
تا اخر عمر در قلب من میشوی تبعید️

رفته‌ام گرچه دلم منتظر "برگرد" است
چقدر صبر از این زاویه‌اش نامرد است...!😥🔡️

و سرانجام، از آن عشق، چیزی جز رنج باقی نماند.️

ماهی تنهای تنگم، کاش دست سرنوشت
‏برکه‌ای کوچک به من می‌داد، دریا پیشکش

سجاد سامانی️

کتابم را مخوان! تنها تو را آشفته خواهد کرد
سراسر شرحِ اندوه است دیوانی که من دارم:)!️

‌
عجیب است دریا!
همین که غرقش می‌شوی،
پس می‌زند تو را.

- یاور مهدی پور️

بی خجالت بغلم کن وسطِ مردمِ شهر!بخدا عشق به رسوا شدنش می ارزد🤍...️

" تو نیستی که ببینی چگونه می‌گردد
نسیم روحِ تو در باغِ بی‌جوانه‌ی من🖤 "
️

با پای خود آمدی ؛
اما کنون پایی برای
رفتن نداری جانِ دل .️