متن های شعر / جدیدترین متن شعر [دی 1404]

اگر کوه ها کر نبودنداگر اب ها تر نبودند/اگر باد می ایستاد تورا ای دور/از دور کاش میشد یکبار دیگر میدیدم️

بـنـازم بـه نـاز ڪـسـی ڪه نـنـازد بـه نـاز خـویـش
کـه مـارا بـه نـاز خـوشـگـلـان نـیـازی نـیـسـت..!
.
.
.
️

تُهمَت نالایِقے بَرما زَدے رَفتے قَبول!
دَرپِیِ لایِق برو ماهَم تَماشایَش ڪنیم…!
.
.
.
️

اِی آنکه جز خیالِ تو ما را خیال نیست ؛ جانا به جز وِصالِ تو ما را قرار نیست..!
.
.
.
️

ای الاهه ی ناز با دل من بساز....️

من حواسم
به همه
جمع، ولی
پَرت تواَم.....

#میثم_بشیری️

در حالی که با خندیدنت سرمست میشوم
مرا چه به وعده ی سرمست بودن در بهشت ؟️

«‏برون ز خویش کجا می‌روی، جهان خالی‌ست.»

- بیدل دهلوی️

گَر تماسِ لبِ من با لبِ طُ شَرعی نیست ...‌‌‌‌‌
مَّن از این فاصله لبخندهِ تو را میبوسم ....!️

شاید آن گَه که دوستم می‌داری دیگر نباشم.....️

آشوب جهان و جنگ دنیا به کنار
بحران ندیدن تورا من چکنم؟ 🙃️

هر سقوطی پایان کار نیست:)
باران را ببین سقوطش زیبا ترین آغــاز است:)️

تلخی چشمانم را ببین
درنگاهم غمی میرقصد
که درمان غم رقصان من تویی👀🤍🌱️

تورا دوست دارم چو لحظه شوق در گشودن هدیه ای که نمیدانم چیست
دوستت دارم چو غوغای درون لرزش دست و دل در آستانه ی دیداری️

آنکس که گفت بهرِ تو مُردم، دروغ گفت
من راست گفته‌ام که برایِ تو زنده‌ام

_فرخ‌ مشهدی️

با کِه نَجوا بُکُنَم این هَمه تَنهایی را ...️

- جوانہ باور کرد،درخت شُد!🌱✨.️

به هرچیزی که آسیبی رسد،آن چیز جان گیرد 🫠🩷️

بفکر آخرش نباش از مسیر لذت ببر :)🤍️

‍‌‎‎‌‌‎🖇️🌑࿐



*یک جایی مولانا خیلی قشنگ میگه:*
*چو خدا بُوَد پناهت،چه خطر بُوَد ز راهت...؟*

*~➣•٠🤍🫀🌿٠•~*️

شهریارا ما در جوانی جان باخته ایم
در غم عشق نافرجام تو همگان سوخته ایم. ️

وای از آن لحظه که با یادِ نگاهی ناگاه،
وسطِ خنده به چشمانِ کسی نم برسد!️

نه تو می مانی

نه اندوه

و نه ، هیچ یک از مردم این آبادی

به حباب نگران لب یک رود ، قسم

و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت

غصه هم ، خواهد رفت

آن چنانی که فقط ،خاطره ای خواهد ماند

لحظه ها عریانند

به تن لحظه خود ، جامه اندوه مپوشان هرگز

نه تو می مانی

نه اندوه

و نه ، هیچ یک از مردم این آبادی..🌱🤍
#جناب سپهری
️

«این نوشتم» «یادگاری» «تا بماند» «روزگاری»
«گر نباشد» «روزگاری» «این بماند» «یادگاری»
.
.
.
AsToRe 🌿✨️

از چهره ى تو
چیز زیادى یادم نیست
جز این که
اقیانوس آرامى
ریخته بود بین چشمهات
و روى طراوت لب هات
زمزمه ى تردى بود
که گنگم مى کرد
و نمى گذاشت
از چهره ى تو چیز زیادى
یادم باشد

️

کی می رسد آن صبح
که من صدایت بزنم
تو بگویی جانا
️

بین همه گشتمو عاشق نشدم من.....
توچه بودی که تورا دیدم و دیوانه شدم من🥺😘♥🙂️

چشمان من با دیدن او پر از اشک میشود
ولی او بی رحمانه از کنار من رد میشود️