برای تو مینویسم اینبار تا یروزی ببینی، روز ها ماه ها سال ها برایت مینویسم تا که روزی یادت بیوفتد ک کسی سالها منتظرت هست، منتظر آن صدای گرفته اما گیرا صدای بمی که دین و ایمان مرا با آن صدا برد آری من عاشق او بودم عاشق صداش، نگاهش، حتی چشاش، چشایی که تاریکی مطلق بود اما مرا غرق خودش کرد، اگر مرا یادت نیس مشکلی نیس ولی من هرروز به یاد تو روزم را شب میکنم.
دیدین وقتی چسب نواری رو کاغذ میچسبونید؟ موقع کندنش، یک لایه از کاغذ جدا میشه، شایدم پاره بشه! دل کندن هم همینجوریه، احتمالا هیچکدوم دیگه مثل قبل نمیشن. ️