من تورو مثل آخرين روز هفته، مثل پنج دقيقه خوابِ بيشتر، مثل یه صبحانهى دورهمى، مثل بوى سنگک داغ، دوست دارم. من تورو مثل یه فنجان چای گرم، مثل یه صندلى كنار شومينه، مثل يک كلبهى چوبى تو دل جنگل، دوست دارم. من تورو مثل خوابيدن زير نور ماه و ستارهها، مثل لبخند زدن به یه بچه، مثل قدم زدن زير بارون، دوست دارم. من تورو مثل یه مادر، مثل یه پدر، مثل یه خانواده دوستت دارم.❤️🙂️
+خوبی..؟ -البته.. توچی؟ -خوب نیستی،چشات غم داره. وقتی میخوای پنهونش کنی تند تر پلک میزنی. به یه نقطه خیره میشی و سرتو میندازی پایین. حرفاتو خلاصه میکنی و تو یکی دو کلمه جواب میدی. سعی میکنی بیشتر بشنوی تا حرف بزنی. میبینی؟ من تورو از خودتم بهتر میشناسم پس دیگه بهم دروغ نگو..️