سیاه پوشان میایند
با دستان و مشت هایشان به قلب و سینه اشان میکوبند، گریه میکنند، زار میزنند، جیغ میکشند
همه از او میگویند :
او مهربان بود
او دلسوز بود
او قهرمان بود....
ولی...
ولی پایان همه جمله های انها «بود» وجود داشت و گذشته را نشان میداد
گذشته ای که دیگه وجود نداشت ، گذشته ای که با رفتن او تمام شده بود...
او رفت و آینده بدون او نابود شد.... ️
با دستان و مشت هایشان به قلب و سینه اشان میکوبند، گریه میکنند، زار میزنند، جیغ میکشند
همه از او میگویند :
او مهربان بود
او دلسوز بود
او قهرمان بود....
ولی...
ولی پایان همه جمله های انها «بود» وجود داشت و گذشته را نشان میداد
گذشته ای که دیگه وجود نداشت ، گذشته ای که با رفتن او تمام شده بود...
او رفت و آینده بدون او نابود شد.... ️
5.0
غمگین تنهایی دلتنگی