متن های بلند تنهایی / بهترین متن تنهایی [پیشنهادی]

            
    گ݁ꨲاهی دلꨭم میخواهد ناپꨩد𝇁ید شᩛوم ,     
   نه ب݁ꨲرای فᩛرار ؛ برای اینꨭڪه بفه݁ꨲمم
     چ݁ꨲه کسꨭی به دنـ𝇁ـبالꨭم مꨭیاید    

️

ڪوچ ڪردم ڪہ دلم را بہ ڪسےنسپارم حس خوبیست ڪہ من این همہ بےآزارم عشق احساس قشنگیست ولی من شخصاً دیدگاهی متفاوت به دو عاشق دارم خوش ندارم بہ ڪسےقولے و قلبی بدهم ڪہ بہ یڪ حادثہ روزے  دل از او بردارم این دلیلیست ڪہ دراین سفر تنهایے از مسیرےڪہ بہ عشقے برسد بے زارم️

“بزرگ‌ترین تنهایی، نه در میان جمع نبودن، بلکه این است که عمیق‌ترین زخم‌های روحت را با کسی شریک شوی که در نهایت، بخشی از خاطره تو خواهد بود و نه ماندگارِ مسیرت.”🚶🏻‍♀️🕳️️

هروقت ناراحت میشم دلم میخواد با صدای بلند خودمو پیش یک آدم امن خالی کنم ، فقط پرحرفی کنم و اون بهم نگاه کنه. اما بعدش میگم خودتو جمع و جور کن کسی مسئول گوش دادن به احساسات تو نیست ، به کسی ربطی نداره که تو چرا دپرسی، دستاتو مشت کن و بلند شو...!!️

«می‌خندم تا کسی نفهمه که روزها بدون تو چقدر طولانی‌ن…
می‌نویسم تا حرف‌هایی که نمی‌تونم بگم، زنده بمونن…
در دل من قصه‌های نیمه‌کاره و خاطراتی که هیچ‌وقت کامل نمی‌شن، زندگی می‌کنن…
اینجا کسی که می‌بینی نیست، من واقعی پشت این سکوتم…»️

در حال حاضر ارزوت چیه؟؟
در حال حاضر دلم میخواد چند ساعت یا چند روز غیب شم
از اون غیب شدنا ک هیچی یادت نمیاد و همش خوابی
از اونا که چند روز تو آرامشی و هیچی نمی فهمی.. ️

Verse2:
◽تویی فقط که دست رد نمیزنی
◽منم بی معرفت بشم تو دل نمیکنی
◽رفیق مهربون روز بی کسیم
◽دلم گرفته خیلی بهم یه سر نمیزنی؟

Chorus:
◾شبا همه رو که خواب میکنم
◾پیش تو یخم و آب میکنم
◾حتی وقتی که میرنجونمت
◾رو مهربونیت حساب میکنم
️

☆ تنهاترین آدما مهربون‌ترینان ،
☆ غمگین‌ترین آدما پرنورترین لبخند رو میزنن :)
☆ آسیب دیده‌ترین آدما از همه عاقل‌ترن..!

همش بخاطر اینه که دلشون نمیخواد بقیه اونجوری که خودشون اذیت شدن ، اذیت بشن..🥺💔️

چشام گردشد.........پی ام از طرف ی فرد ناشناس بود پی ام:فکر نکن همه چی پیش جونگکوک خوب پیش میره او زره ای بهت توجه نمیکنه اگه میخوای بدونی جونگکوک چه جور آدمیه بیا به آدرست........
من هیچی درمورد این مرد نمیدونستم فکرم درگیر شد نه درمورد جونگکوک بلکه درمورد فرستنده پی ام کی بود برای چی سمت من اومده بود اصلا منو چجور پیدا کرده بود.....️

اکه کسی رل نداره یا دورشو خلوت میکنه
یا نمیتونه مثل بقیه خیلی کارارو کنه
یا شاید فقط ینفرو میخاد که مطمئنه نمیاد و به نبودش عادت کرده!
شاید داره تو قلبش باهاش زندگی میکنه!:)🖤🚬️

دیگر به هیچ وجه منتظر نیستم. نه منتظر کسی که مرا نجات دهد و نه منتظر اتفاقی که مرا دوباره سرپا کند. اگر هم آمدنی در کار باشد بگویید نمی خواهد. گلدانِ انتظارم شکست و گلش پژمرده شد.️

دوستِ من!
تو هیچ دوستی نداری حتی بهترین دوستت هم دوست تو نیست
حتی من که دوست خطابت کردم دوست تو نیستم
حتی خودت هم دوست کسی نیستی
ادم ها میایند و میروند امروز دستت را می گیرند و فردا
اسمت را یادشان نیست
ذات انسان همین است.
️

دلم تنگه برای اون روزایی که
تو هوای تو نفس میکشیدم
برای موقعی که بهمون میگفتن چقدر کنارهم قشنگیم
برای پافرای ست و دستای بهم قفلمون
برای وقتایی که یه ملتی رو تو والیبال میبردیم
برای اون روزایی که با تو گذشت
دلم تنگه برای تو و هیچ راهی برام نمونده جز....️

شده ده ࢪوز از خونه بیࢪون نࢪم و حالم خوب بوده باشه،
اما اگه بهم بگن اجازه نداࢪی از خونه بࢪی بیࢪون
همون ساعات اول بهم میࢪیزم..

اینڪه حس ڪنی آزادی از خود آزادی هم مهمتره️

پارت 8:
با تمام توانی که داشتم شروع کردم به دویدن صدای دختره هعی می‌آمد از اینجا برووو داشتم از ترس میمیردم رفتم داخل اتاق در و قفل کردم مغذم کار نمی‌کرد رو تخت نشستم زنگ به ملیسا بعد از مکالمه با ملیسا دراز کشیدم به این فکر میکردم که نباید تنها به اونجا برم باید یک نفر باشه باهام بیاد ولی کی ملیسا که اصلا جرعت نداشت.️

- بآ‌بغض‌که‌بِخندی‌یعنی‌بزرگ‌شدی:)❤️‍🩹

+یارب‌تو‌همانی‌که‌برایم‌همه‌ای

وچه‌مظلومانه‌تنهایی‌من‌تو‌را‌صدا‌میزد🖤

اگه‌دوست‌داشتی‌‌دنبال‌کن‌در‌دنبال‌کردن‌اجباری‌نیست️

رو به راه نیست احوالم
شبا بد، روزا درگیر کارم
و حالم خوش نی، تو منو کُشتی
پشت پنجره میشینم و خنده این پشت نی
اخمام تو هم، غصه ها کوهن
انگار مجبورم، که ازت دورم
بی تو این شب ها، چقده شومن
چقده رفتارت تاثیر داره رو من️

نام داستان: من تنها نیستم
من در خانه تنها زندگی می‌کنم من یک خانم هستم ه مدت بود که فکر می‌کردم جز من کس دیگری در خانه است و بسیار می‌ترسیدم روزی در خانه دوربین نصب کردم و تا ۴ روز به خانه نیامدم برگشتم بعد از ۴ روز دیدم که...... خانه‌ای که تمیز بود به هم ریخته و کثیف شده بود بوی مرده می‌داد انگار فردی مرده بود من قبل از اینکه خانه را بگردم و مرتب کنم فتم سراغ دوربین‌ها دیدم که وسایل‌ها بدون هیچزی جابجا می‌شود ️

استرس چرا؟ الان سال ۱۴۵۰ است و ما همگی مرده ایم تمامی دوست داشتن ها و خوبی هایمان و عشق ورزی هایمان عاشق و معشوقه هایمان اشناهایمان و اموالمان و خاطراتم همگی در خاک است حتی اِسممان ...️

پارت 15:
به ملیسا گفتم که میخام برم سعی جلو بگیره ولی خوب باید می‌فهمیدم چه اتفاقی برای اون دختر پیش آمده به سمت خونه رفتم در باز کردم سکوت عجیبی خونه گرفته بود ترسیده بودم یک نفس عمیق کشیدم و خونسردی خودمو حفظ کردم رفتم داخل اتاق وسایل مو گذاشتم روی زمین.️

دور خودم میچرخم و گیسوانم دست نوازش بر صورت و گردم میکشند اما سردر گمم نگرانم گم شده ام راهی برای فرار نیست هرچه بیشتر میگذرد درختان بیشتر قامت خودرا به رخم میکشند وبا بغض آسمان بغضی گلویم را میفشارد.
امیدوارم زود تر تمام شود! :)️

گاهی
تنهایی از جایی شروع می‌شود
که خانه،
دیگر خانه نیست.

وقتی نگاهِ آشنا
ترسی پنهان می‌سازد
و صدای نزدیک‌ترین آدم‌ها
از دورترین نقطه‌ی جهان می‌رسد.

آنجا که
آغوشی برای امن شدن نیست،
و تو
بی‌آن‌که جایی برای رفتن داشته باشی،
از همه فاصله می‌گیری—
حتی از خونی‌ترین خویشاوندانت.

تنهایی همین است:
ترس از کسانی
که باید آرامت کنند.

️

من و تنهایی و اون گریه های زیر دوشم
من تازگیا حتی نمیدونم که چی بپوشیم
یهو بدجوری جهان زد زیرِ گوشم
وفتی تو با من بدی از بقیه چی توقع میره
وقتی تو دلت ازم خب سیره
همه چی رو به تنفر میره دلگیره
وقتی تو پشتمو خالی کنی
وقتی جلو غریبه هی مشتمو وا میکنی️

-دیدمش!
+خووو
- قشنگ جلوم بود!
+خوب تونستی بغلش کنی؟
-عِ اره اره سفت‌جور‌ی‌ک استخونامون شکست
+خوب گفتی دوست دارم؟
-عِ اره ارع
+خب چیشد اون چی گف؟
-#هیچی‌از‌خاب‌بیدار‌‌،شدم🙂🖤"️

به امیددیدار
یکی را دوست دارم اما خبر ندارد از حال روزم
چون شمع سوختم از آن دوری رویش اما
بی خبر از حال دل من است دلم بی قراری می کند از این جدای کاش باد صبا نامهٔ مرا به کویش برساند.کاش او نگاهی می کرد به دل تنگی های این روزهایم
من هر لحظه عشقت رادر درون کاشتم وبرآن دل بستم تا سبز شود .هرگز تو را از خودم
جدا نمی دانم ومن با یاد تو زندگی کردم.
عارف ..🌷💚🌷
️

و من با تو طعم زندگی را چشیدم
با تو فهمیدم این دنیا آنقدر ها هم بیرحم نیست
با تو فهمیدم می‌شود فرشته ها در شکل انسان هم باشند
با تو بودنم ترسم را این از دنیا کمتر کرده بود
و زندگی تلخم را کمی چاشنی شیرینی بخشید
ولی حالا تو نیستی
و من از خودم و از این جهانی که تنها در آن گیر افتاده ام میترسم خیلی میترسم...️

به نام آن کس که نفس هایم به یاداوست
اگرهزاران قلم برگیرم وهربرگ ازاین کاغذراکه با اشک برامدازچشمانم ترنمایم بازهم نخواهم توانست ژرفای دل تنگی سالهای گذشته رابه تصویربکشم توکه درفراسوی کوه هاودشتها
دراستانی دیگربودی چنان درتارپودوجودم ریشه دوانده ای که گوی درنخستین روزآفرینش جزتو کسی رانشناخته ام سی بهارامدورفت ومن تنها نقش تورادرذهن دارم.این پیام بیشترفرصت نمی دهدکه بنویسم زنده باشی همیشه درقلبم وجود داری.عارف🌷💚🌷️

رـفـتـی...
و من ماندم و فصلی که هیچوقت تموم نـشـد.
حالا هر صبح،صدای قدم هایت را در خواب می‌شنوم
و با بغض بیدار میشوم.
اگر روزی برگشتی،
چیزی نگو فقط نگاه کن.پیری ام را چشمان خسته ام را،
دلی که هنوز تو را صدا میزند
و لبخندی که دیگر باورش نمیشود.️