متن های بلند شعر عاشقانه / بهترین متن شعر عاشقانه [پیشنهادی]

چه شده ای دل دیوانه هوایش
کردی
با دو چشمان پر از اشک صدایش
کردی
گفته بودم که دلش معدن بی
معرفتیست
تو نشستی و دلی خویش وفایش
کردی


️

عشق…
گاهی اسمش زینب است؛
آرام، عمیق و پر از اطمینان،
مثل نگاهی که دل را خانه‌نشین می‌کند.

و گاهی عشق، باران است؛
بی‌خبر می‌آید،
بر دل می‌بارد
و همه‌ی خشکی‌های جهان را می‌شوید.

وقتی زینب می‌خندد،
دنیا شبیه بعد از باران می‌شود؛
هوا تازه، دل آرام،
و عشق…
در ساده‌ترین شکلش، زیباترین معنا را پیدا می‌کند.️

با دلِ دیوانه‌ام‌ گاهی مدارا میکنی
گوشه چشمی به من داری و حاشا میکنی..
ماهیِ افتاده بر خاکم کنارِپای تو
هرچه در خون میتپم تنها تماشا میکنی؛
چشم از زیباییِ خود برنمیداری، ولی
دستِ کم آیینه هارا نیز زیبا میکنی,
عشق میجویی اگر، چون دیگران ترکم مکن
در چنین ویرانه هایی گنج پیدا میکنی..
من به میل خود به پایت سرنهادم، جان بخواه
جان به قربانت چرا این پا و آن پا میکنی؟!
-
علی_مقیمی️

گر تو شیرین زمانی نظری نیز به من کن
که به دیوانگی از عشق تو فرهاد زمانم

نه مرا طاقت غربت نه تو را خاطر قربت
دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم

من همان روز بگفتم که طریق تو گرفتم
که به جانان نرسم تا نرسد کار به جانم

درم از دیده چکان است به یاد لب لعلت
نگهی باز به من کن که بسی در بچکانم

سخن از نیمه بریدم که نگه کردم و دیدم
که به پایان رسدم عمر و به پایان نرسانم

-
سعــدی | شـعـر️

عاشق شده ای ای دل ، سودات مبارک باد
از جا و مکان رستی، آن جات مبارک باد

از هردو جهان بگذر ، تنها زن و تنها خور
تا ملک جهان گویند ، تنهات مبارکباد . . .

-
مولانا | شعـر️

عشق آن است که خیا بان به خیابان همه را رد کنی
نا گهان بر سر یک کوچه کمی مکث کنی
مادرم گفت که عاشق نشوی گفتم چشم
چشم های تو مرا بی خبر از چشمم کرد
عشق آن است که یوسف بخورد شلاقی درد تا مغز و سر و جان زلیخا برود
من آنم که دید و دیده نشد
همانم که پسندیدو پسندیده نشد
من میمیرم که باهت حرف بزنم
خمار اینم به موهات دست برنم️

نوش
حلقهٔ زلفت چودیدم حلقه درگوشم آمدم
مست آن جامت منم چشمهٔ نوش آمدم
چندبگویم از فراق پیش از این از خون دل
یار فراموشم نکن من ز عشق جوش امدم..
عارف..🌷💚🌷
️

سهیل، نامی ز نور ایزد پدید
در آسمان جان، اختری بی‌حد و بعید

همچون سحر، روح‌نواز و لطیف
می‌درخشی به دل، ای گنج امید

دیده ز روی تو پر از شادی و رنگ
لبخندت آرد به جهان شور و رنگ

سهیل، تو معنای وفا در دل و جانمی
مرهم غم‌های نهان و آشکارمی️

گفته بودی که چرا محو تماشای منی
‌آن‌چنان محو که یک‌دم مژه برهم نزنی
‌مژه برهم نزنم تا که ز دستم نرود
‌ناز چشم تو به قدر مژه برهم‌ زدنی
️

#‌‌مسڪن مو تونی،مورفین #اداتـو درایاره♥️💊‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌️

يا گرمى يك بوسه به پيشانى من باش
‌‌‌‌‌يا علت يك عمر پريشانى من باش
‌‌‌‌‌با فاصله اى امن كه آسيب نبينى
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بنشين و فقط شاهد ويرانى من باش
️

عطر گل‌ها نیست این بوی غریب از موی توست
وین نسیم عطر گردان قاصد گیسوی توست
كیست شب بو تا نسیم او برآشوبد مرا
در من این شیدایی از یاد تن خوش بوی توست
زلف مشكین را به باد صبحگاهی داده‌ای
وین قیامت‌ها همه از نافه‌ی آهوی توست
️

پشتِ آن پنجره انگار بهار آمده بود ماه با چادرِ گل‌دار به بار آمده بود
من از این فاصله مبهوتِ تماشای توام غرقِ آن چشمِ قشنگ و قد و بالای توام
کاش می‌شد که در آن لحظه زمان گیر کند چشمت از پنجره، جان را نمک‌گیر کند..

♥️R️

هنگام
دلم از عشقت رفت بودو هنگام سحر
تابه شوق توفتادش بر کلبه یارش گذر
من که دورم و ندارم هرگز کینه ازدرون
فارقم از پلشتی وجان در راه تو درخطر..
عارف..🌷💚🌷️

نگاه
دل ز دستم بردی وجان هم می رود
چون که دل از فراق توبا غم می رود
این دلم را تو از عشقت نالان مکن
چون که عارف بایاد توزعالم می رود ..
عارف..🌷💚🌷️

بیدار شدم؛
صبح شده بود و چاره‌ای
جز دوست داشتنت نبود!...
هر کسی کاری دارد
حتی آدم‌هایِ بیکار!...
این شغلِ من است؛...
" دوستت دارم "
  
❤️صبحت_بخیر_جان_دلم❤️

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌️

گل رعنا
هرکه عشق اولش همچو من برگل رعنا بود
عشق برآن یاردروجودش مثل یک دریا بود
عارف گوی هر کسی جان رادادبر عشق خود
آنچه زهستی بودهدیه برقدمش یک جا بود..
عارف..🌷💚🌷️

باید‌با‌من‌حرف‌میزدی‌
من‌محتاج‌ِیک‌جمله‌بودم‌
جمله‌ای‌از‌تو‌
که‌مرا‌از‌آغوش‌ِ‌زنجیر‌های‌نَنوشتن‌،برَهاند.
باید‌با‌من‌حرف‌میزدی‌
تا‌چیزی‌مینوشتم‌
کلیدِ‌ادامه‌ی‌زندگی‌،‌در‌حنجره‌ی‌تو‌بود‌
در‌صدای‌تو‌
تویی‌که‌در‌من‌،‌من‌را‌گُم‌کرده‌بودی.️

راز
آن نگاه تو بر جانم هزاران یاد باد
یاد باد آن لحظهٔ ایام دوران یادباد
از فراق سوختم گرچه نبوده مرحمی
کردتلاش عارف تارازدوستاران یادباد..
عارف..🌷💚🌷️

آری.او ماهِ من است..
.او مانند ماه،شب های تاریک من را روشن می کرد..
او باعث می شد حس زندگی و زنده بودن کنم.
او با چشمانش مرا جادو می کرد.
بودنِ او به تنِ بی جان من زندگی دوباره می بخشید..
مگر می شود؟چطور ممکن است انسان کوچکی مانند او بتواند من را از دنیای خسته کننده ام نجات دهد؟..
او بهانه ای کوچک برای ادامه دادن زندگی ست.
آری.او خودِ ماه است.مانندِ ماه نه!
او خودِ ماه است.چهره ی او با ماه رقابت می کند؛
️

جمالت
جمال حُسن روی تو در فزون باد
که چون آن روی نازتو لاله گون باد
هر آن کس از مهر روی تو جدا شد
ازآن حلقهٔ وصل توهمیشه برون باد..
عارف..🌷💚🌷️

روی خوبان
روی نازت ازدل وجان یاد باد
نوش برلب یاد خوبان یاد باد
گرچه دورم ازنگار یاد اورایادباد
آن تلاش عشق دوستان یادباد..
عارف..🌷💚🌷

️

من اگر دل بدهم، دل نشکستن بلدی؟
تا ابد مال تو باشم تـو نرفتن بلدی؟
ﺑﻠﺪی ﺗﻜﻴﻪ ﻛﻨﻢ، ﺟﺎ ﻧﺰﻧﻰ، رد ﻧﺸﻮی ؟
ﻣﻦ اﮔﺮ ﺷِﻜﻮه ﻛﻨﻢ دﺳﺖ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺑﻠﺪی ؟
ﺑﻠﺪی دل ﺑﺒﺮی! ﻋﺸﻮه ﻛﻨﻰ! ﻧﺎز ﻛﻨﻰ؟
ﻏﻴﺮ از اﻳﻦ ﻫﺎ ﺗﻮ ﺑﮕﻮ ﻧﺎز ﻛﺸﻴﺪن ﺑﻠﺪی ؟
ﺧﻮاﺳﺘﻢ ﺷﺎﻋﺮ ﭼﺸﻤﺖ ﺑﺸﻮم ﭘﺮﺳﻴﺪی
ﺑﻴﺘﻰ از ﻋﺸﻖ ﺑﮕﻮ، ﺷﻌﺮ ﺳﺮودن ﺑﻠﺪی؟
ﭼﺸﻢ ﺗـﻮ ﺳﻮژه‌ی ﻧﻘﺎﺷﻰ اﻣﺮوز دﻟﻢ ،
ﺑﻨﺸﻴﻦ ﭘﻠﮏ ﻧﺰن ﺧﻮب ﻧﺸﺴﺘﻦ ﺑﻠﺪی؟
دو ﺳﻪ ﺧﻄ ﻋﺸﻖ ﺑﺮای دلِ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻨﻮﻳﺲ!
همه‌ی  دار و ﻧﺪارم ﺗـﻮ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺑﻠﺪی؟️

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه،از خیابانی که نیست
می نشینی روبه رویم خستگی در میکنی
چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست
باز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است؟
باز میخندم که خیلی...!گرچه میدانی که نیست
شعر میخوانم برایت واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست
چشم می دوزم به چشمت،می شود آیا کمی
دست هایم را بگیری بین دستانی که نیست؟...
-فریدون‌فرح‌اندوز️

- می‌توانم ادعا کنم ك عشق من به تو ، به هیچ چیزی در دنیا شبیه نیست ؛ این عشق ، مخلوطی است از شعر و موسیقی و خودمان ؛ و ما ، من و تو فقط بدان جهت توانسته‌ایم با این جذبه یکدیگر را دوست بداریم ك در دنیای به این بزرگی ،
‹‹ تنها دو نفری هستیم ك جز خودمان به هیچ کس دیگری شبیه نیستیم ››💜Yasin 🫂🫀️

گفتم: تو ش‍‍‍‍یرین منی، گفتی: تو فرهادی مگر؟
گفتم: خرابت می شوم، گفتی: تو آبادی مگر؟
گفتم: ندادی دل به من، گفتی: تو جان دادی مگر؟
گفتم: ز کویت می روم، گفتی:تو آزادی مگر؟
گفتم: فراموشم مکن. گفتی: تو در یادی مگر؟

️

تاب زلفت
تاب بر زلفان پریشان تو کم که نیست
آن خط زیبایی چشمان توکم که نیست
از لبت شیرینی روا بود که یارمی دانست
ای گل آن دوری وگریان تو کم که نیست..
عارف..🌷💚🌷

️

قصد جانم کرده‌ای

جانم فدای قصد تو ...!🫀🫂


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌️