نفسم بند نفس های کسی هست که نیست بی گمتن در دلم جای کسی هست که نیست غرق رویای خودش پشت همین پنجره ها شاعری محو تماشای کسی هست که نیست در خیالم وسط شعر کسی هست که نیست شعر آبستن رویای کسی هست که نیست کوچه در کوچه به دستان تو عادت میکرد شهری از خاطره منهای کسی هست که نیست مثل هر روز نشستم سر میزی که فقط خستگی های منو چای کسی هست که نیست زیر باران دو نفر کوچه به هم خیره شدن مرگ این خاطره ها پای کسی هست که نیست...️
به نظرم از چشم افتادن اخرین مرحلهست، این آخرین مرحله با دلخور بودن یا ناراحتی فرق داره،این مرحله ناامید شدن از طرف مقابله! چون میبینی تو عصبانیت حرفای دلشو میزنه و چقد دلش پربوده و چه بازیگر خوبی بوده! دوست داشتن از چاله به چاه افتادن بود و تو این مرحله باید رهاکنی چون ناامید شدی ...️