چمدان دستِ تو و
ترس به چشمانِ من است...
اشتباه من بود😞 تکیه گاه من کوش؟ دلم تنگه بکنم قصه هاش و شب گوش
️رفـت آنکـه در دل مـا جایـی داشـت؛ و دردهایـش میشـود با سیگـار دود.
️که دیگر هرگز به آن بازنخواهم گشت.️
به من راه چاه رو نشون دادن نه راه و چا رو ...
️رابطهی من و او، مثل رابطهی زمین و درخت بود. نمیگویم اگر نبود، نبودم. بودم! اما آنطور که باید، نه …
️وقتی رفت، مثل این بود که درخت به برگهایش بگوید:
من رفتم!
برتولت برشت
️ یکبـاره چرا
قَطعِ نظر میکنی از مـا..؟💔
بعدِ عمری بر سر بام کسی دیگر نشست ...️
بگذار دنیای من سیاهتر از این باشد،
زمانی که تو نیستی، برق الماس و سیاهی ذغال برایم فرقی ندارد.
شجاعت خواهد آن عاشق ؛ که باید دیده بر نابودی خود گذارد :)
️وقتی هیجان اولیه فرو کش کرد
یا تعهد شروع میشه
یا همه چی تموم میشه :)
نمیدانستم اگر برود عطرش میرود وگرنه او را اسیر قلب بی رحمم میکردم..
️پنجشنبهها باید
بغل به بغل تو باشم
وگرنه وای به حال هرکسی که حالم را میپرسد...
بیش از این من طاقت هجران ندارم ...
️چه دیوانه وار بودیم ما ، هیهات ..
️دستهایت را که گم کردم ، روی دیوارها زدم از یابنده تقاضا میشود بمیرد!!
️نزار قبانی بعد از فوت همسرش بلقیس، یهجا در خطابش میگه «يا عطرًا بذاكرتي»؛ ای عطر حافظهام...
️️
زندگی تعداد نفسهایی که می کشی نیست، زندگی لحظه هاییه که نفس، تو سینه ت حبس می شه!
️گفتم نبینم روی تو شاید فراموشت کنم شاید ندارد بعد از این باید فراموشت کنم #تنهایی
️به گریه گفتمش از بوسهای دریغ مدار به خنده گفت این باده را به خواب بنوش
️بعد از رفتنش "خوب باش" ،
یک خوبِ مطلق ...
بگذار مردم شهر ؛
حال خوبت را
هر روز در گوشش زمزمه کنند ...
🗯 مهران قدیری
️چگونه راز دلم همچو نی نهان مانَد؟
که داغ عشق تو پیدا ز بند بند من است...