مردم عادی بههم دیگه میگن تو خیلی قشنگی ولی محمود درویش میگه : در قطارصندلی هایمان را جا به جا کردیم، تو پنجره را میخواستی و من میخواستم تورا نگاه کنم :)🔐️
بعد از تصادفی که داشت حافظه اش رو کاملا از دست داده بود، و حالا بعد از سال ها هر وقت قاب عکس کنار تخت اتاقش را میبیند میگوید "اون زن کیست کنار عزیز کرده ای من ایستاده" او خود فراموش کرده اما عزیز کرده خود را یادش است.