متن های بلند دلتنگی / بهترین متن دلتنگی [پیشنهادی]

آن‌ شب ..
شبی که نوبت آخرین آرزوی او رسیده بود
آرزو کرد که بعد از رفتن شکوفه ی بهاریش
عمرش را بالای ابری سفید بگذراند !
و از آن بالاها زندگی شکوفه ی بهاریش را
تماشا کند و مراقب او باشد ...️

لالالالالالا
بخواب دنیا خصیصه
واسه،کمتر کسی خوب می‌نویسه
یکی لباش همیشه غرق خندس
یکی پلکاش تو خوابم خیسه،
یکی داره هزار و یک ستاره
یکی جز یاد تو هیچی نداره!:)

️

یکی دردویکی درمان پسندد.... یکی وصل ویکی هجران پسندد....... من ازدرمان ودردووصل هجران.............. پسندم آنچه راجانان پسندد..........................
️

دلـم چشمانِ مستت را تمّنـا مے كند گاهی
نگـاهِ مهـربـانـت را تقـاضـا مے كند گـاهی

دو چشمم منتظر دائم نشستہ بـر سرِ راهت
نبـودے و نبـودت را تمـاشـا مے كند گـاهی

شبانِ سردِ طولانے شدم خيـرہ بـہ هر راهی
بساطِ گـریـہ را چشمم، مهیـّا مے كند گاهی

نگويم هر دَم و ساعت تـو هم يادے ز ما آری
نميـدانم دلت يـاد از دلِ مـا مے كند گاهی؟ 🙃🖤️

༺ چـہ کسے مے בانـב کـہ تو בر پیلـہ تنهایے خوב تنهایی
چـہ کسے مے בانـב کـہ تو בر حسرت یک روزنـہ בر ؋ـرבایی
پیلـہ ات را بگشا
تو بـہ انـבازـہ پروانـہ شـבט زیبایی ༻️

خسته‌ام!
بس چشم انتظارت ماندم!
بس برایم دروغ هایت را آشکار کردند...
بس به امیدی پوچ دل‌بسته‌ام!
.
.
.
تنها، آمدن‌ت، می‌تواند خستگی‌ام را از بین ببرد!
نمی‌آیی؟️

شَمسَم که در شبِ قرمز به دلستان افتاد
یکباره قطره به بازارِ گلستان افتاد
او بود دربه دری، نیشِ گُلَم بود در سود
چون یادَش در منِ عاشق به شَبِستان افتاد....

M.S️

زندگی‌دیگه‌هیچی‌توش‌پایدارنیس
ب‌قول‌شاملو‌که‌میگه:
کوره‌هاسردشدن
سبزه‌هازردشدن
خنده‌هادردشدن🚶‍♀

-ش‍‌وک‍‌ول‍‌ات‌ت‍‌ل‍‌خ️

قربان مردمک های بی قرار چشم‌هایت بروم ، قربان غم و شادی‌ات بروم ، تو چه هستی که جز با تو آرام نمی‌گیرم حتی جای پایی از تو در خاک برای من کافیست آری آغاز دوست داشتن است ، گرچه پایان راه ناپیداست . من به پایان دگر نیاندیشم که همین دوست داشتن زیباست . . .️

بقول حضرت #مولانا :

"تلخ کنی دهان من قند به دیگران دهی
نم ندهی به کشت من آب به این و آن دهی"

بی‌تفاوتیتو بزار واسه اونایی که لیاقت یه‌ذره توجهتم ندارن، نه کسی که همه زندگیشو گذاشته وسط تا فقط تورو داشته باشه.️

میدونی چیه
اگر یه روز خواستی بیای دیدنم اگر یه روز یه ذره دلت تنگ شد اگر یه روز تنها شدی و یکی رو خواستی نمیگم نیا
ولی توی راه حتما حتما با خودت تیکه های قلبم رو جمع کن
بیار ...
بیار که با هم کنار هم بچینیم ، ببینی که دیگه مثل قبل نمیشه بدونی که دوست داشتن و علاقه منم همینطور مثل قبل نمیشه
️

ܥ‌‌ܝ‌ܢܚـࡅ߳ܘ ܢ̣ـߊ‌ܝ̇‌ܨ ܟܿࡐ‌ܢ̣ـܫ☠
ࡐ‌ܠـܨ ࡍ߭ ܢ̣ߊ ܧܠـܢ̣ߺ ࡅ࡙ܭـࡅ࡙✞
ܩࡍ߭ ࡅ߳ـࡐ‌ܝ‌ࡐ‌ ߊ‌ܝ‌ܝ̇‌ࡐ‌ ܭـܝ‌ܥ‌‌ܩ⦳
ܟܿــבߊ ܥ‌‌ߊ‌ܥ‌‌ࡅ߳ߺߺܙ ܢ̣ߺ ߊ‌ࡐ‌ࡍ߭ ࡅ࡙ـܭࡅ࡙ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ☠️

وقتی می‌گویم:

“دیگر به سراغم نیا!”

فکر نکن که فراموشت کرده‌ام

یا دوستت ندارم نه!

من فقط فهمیدم

وقتی دلت با من نیست

بودنت مشکلی را حل نمی‌کند

تنها

دلتنگ ترم می‌کند!️

بغضی که مانده در دل من وا نمی‌شود
حتی برای گریه مهیا نمی‌شود

بعد از تو جز صراحت این درد آشنا
چیزی نصیب این من تنها نمی‌شود




مترسک بی حال ️

میخواهم دستانت را بگیرم و تو را ببرم به گوشه ای من باشم و تو باشی و خدایی که نظاره گر عشق ما باشد. برویم تا دست هیچ کس به خلوتمان نرسد. من باشم و شعر لب‌ هایت و یک دنیا سکوت... #بهزادغدیری شاعر کاشانی️

من همانم که دل از دنیا بریدم
با غمت آتش به باران می کشیدم
هرچی خواستی خواستم عشقی ندیدم
خاطراتم را چرا یادت نمانده
غصه ها من را به پایانم رسانده
بی وفا مهرو وفا یادت نمانده️

مـاعشق‌تورا
قـاب‌کرده‌ایم‌و
گـذاشته‌ایم
درگوشہ‌‌ای‌ازق‌ـلبمـٰان♥️..!(:
#جان‌فدا✨
⇄ #سرداردلها🦋🫧 ꞋꞌꞋꞌ.
‌‌⊱· — ⋅ — ⋅ — ⋅ 𖧷 ⋅ — ⋅ — ⋅ — ⋅⊰️

دیگر دلتنگی هایمان مخصوص شب‌های جمعه نیست.
روز به روز و لحظه به لحظه دلتنگ آمدنت هستیم.
آقاجان تنها امید ادامه زندگیمان تپش‌های قلب شماست.
گویی بی قراری دل‌های ما از شوق دیدار شماست. آقا بگو که آمدنت نزدیک است!
آقاجان دیگر از انتظار نگو از وصال بگو. از پایان جمعه‌های بی تو بگو!
آقاجان بگو که به زودی هدهد صبا خبر از آمدنتان را نوید می‌دهد.
بگو که می‌آیی و مرهم دل‌های شکسته و خسته‌ی ما می‌شوی.
اللهم عجل لولیک الفرج
️

وقتی ب کسی میگی دوسش داری هرکاری میکنه خیانت لاشی بازی زمانی متوجه کارش میشه ک دیگ محل بهش نمیدی .برمیگرده اما دیگ فرصتی نداره مث من و تو....ببخش واسه خداس .ما ک خدا نیستیم️

روز پنجم:
این رو میدونستم ک طولی نمی‌کشه،
این رو میدونستم،
همون لحظه
ک دفعه‌یِ اوّل صحبت کردیم.
با وجود این، باز امید داشتم
شاید فقط یک بار!
چیز خوبی
بینمون باقی بمونه...️

رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد
دلشوره ی ما بود، دل آرام جهان شد

در اوّل آسایش مان سقف فرو ریخت
هنگام ثمر دادن مان بود خزان شد

جان را به تمنّای لبش بردم و نگرفت
گفتم بستان بوسه بده، گفت گران شد

یک عمر به سودای لبش سوختم و آه
روزی که لب آورد ببوسم رمضان شد️

در من پر از هیاهو هایی است که از پسشان بر نمیایم...
وقتی که با تمام وجودم دلم تنگ است و عقلم میگوید ساکت باشم ولی اخر که چه؟!
اینهمه صبر کردیم و زندگی میکنیم که حرف های قلبمان را نزنیم؟ که شاید کمی بهتر زندگی نکنیم؟️

ب اندازهٔ کافی خاطره دارم
تا قهوه‌ام را ب تنهایی در کافه‌ای بنوشم
ک همه آن را خلوت می‌پندارند
امّا با آنانی ک نیستند
شلوغ شده است...💔🕊🌓!

#محمود درويش..! ️

تو هم شاید مرا در یاد می‌آری به دشواری
و از من خاطرات مبهمی داری به دشواری

تو شاید عاشقم هستی و مغروری، نمی‌گویی
تو مغروی که از دلتنگی و دوری نمی‌گویی

تو هم دلتنگی و هم بی‌قراری در خیالاتم
تو من را دوست داری عاشق این احتمالاتم
️

هنوز هم جمله ی
"که ندارد بشری آن حالت چشمان ط را"
بر روی زبانم است
چون تو شکنجه ای
بین شعر و زندگی
وشعر
همیشه شکنجه گر مهربان تری است
دوستت دارم
اما
خسته ام کردی
از
صبر کردن
از
انتظار کشیدن
از
هر روز نگاهت کردن
رنج می کشم
چون ما به دنیا آمدیم تا رنج ها بی صاحب نباشند

_قشاع️

تآ حآلا شده عاشق کسی باشی و به امید او زندگی کنی
ولی اون عآشق یکی دیگه باشه به امید اونی که عاشقشه زندگی کنه💔🥲
خیلی بده یکیو دوست داشته باشی ولی اون تورو دوست نداشته باشه🖤️

وقتی آگاهانه «می‌پریم» حتی ممکنه تا ارتفاع ۳ متر چیزیمون نشه ولی وقتی بی‌هوا «می‌افتیم» ممکنه از ارتفاع ۳۰ سانتی ضربه مغزی بشیم. زخم خوردن از دوست و دشمن هم همینه قضیه‌اش..!『👌🏻✨』️

در انتهای هر سفر
در آیینه
دار و ندار خویش را مرور می کنم
این خاک تیره این زمین
پاپوش پای خسته ام
این سقف کوتاه آسمان
سرپوش چشم بسته ام
اما خدای دل
در آخرین سفر
در آیینه به جز دو بیکرانه کران
به جز زمین و آسمان
چیزی نمانده است
گم گشته ام ‚ کجا
ندیده ای مرا ؟️