متن های شعر عاشقانه / جدیدترین متن شعر عاشقانه [آذر 1404]

در قایق سرگشته‌ی این ماه هلالی

من هستم و یاد تو و دریای خیالی...🌙🌚
.
.
.
.
.
🌙🖤️

تا نَباشَد جُدايی ، کس نَدانَد قَدرِ یاران را
کویر خُشک میدانَد قَدرِ هَر قَطرِه باران را...️

بر گِرد جهان گشت مَلکی
گر بدید رخ زیبای کسی
دید یکی عرصه چشمان کسی
ندیده شد عاشق عاشق مَلکی
گر رخش را بر رخش انداخت
یادش آمد شده پیروز مَلکی
قصه عشق آن کرد قلقه ای
دید شده دلباخته عاشق مَلکی..!️

دَر کُنجَ گِریِهِ ها فَقَط تو میشَوی پَناهَ مَن:)*️

وقتی باهات قهره؛مثل مولانا اینجوری از دلش در بیار:
«عذابَست این جهان بی‌تو
مَبادا یک زمان بی‌تو
به جانِ تو که جان بی‌تو
شکنجه‌ست و بَلا بر ما!»️

ما بی‌تو خسته‌ایم
تو بی‌ ما چگونه‌ای؟

_ مولانا
‌️

ღ ◉ کاش میگـ؋ـتے چیـست
آنچــہ از چـشم تو تا عمق وجوבم جارے اسـت ♡⦳⦳️

چشمانش قهوه ای بودو به حق فهمیده ام
قهوه از سیگار قلیون هم اعتیاد آورد تر است!☕✨️

بـاز می بـارد دو چشمانـم ღ
ღ تو ای دیـوانه اینـجا نیستی️

❉᭄͜͡ღ꧁ღ╭⊱ꕥ
گرم یاב آورے یا نه
من از یاבت نمے کاهم
تو را من چشم בر راهم ꕥ⊱╮ღ꧂ღ❉᭄͜͡️

‌قصدِ من از حیات تماشای چشمِ توست../️

زِ عشقت بند بندِ این دل دیوانه می‌لرزد
خرابم می کنی اما، خرابی با تو می‌ارزد!♥


#هوشنگ_ابتهاج
️

بر من گذشتی سر بر نکردی
از عشق گفتم باور نکردی
دل را فکندم ارزان به پایت
سودای مهرش در سر نگردی️

چه ها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم
مگر دشمن کند اینها که من با جان خود کردم
اره:)️

وَ...

تو همان "هیچیِ" من هستی،
که هرگاه کسی می‌گوید
به چه فکر می‌کنی؟
می‌گویم "هیچی"

️

من همانم که تویی؛از همه عالم جانش️

سه بوسه کز دو لبت کرده ای وظیفه من
اگر ادا نکنی قرض دار من باشی

بگفتمش به لبم بوسه ای حوالت کن
به خنده گفت کی ات با من این معامله بود؟

زلف آشفته و خو کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست

نرگسش عربده جو و لبش افسوس کنان
نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست

می دوساله و محبوب چارده ساله
همین بس است مرا صحبت صغیر و کبیر

:)))))))️

گفتند که نامحرمی و بوسه حرام است
گفتم که محرم تر از این عشق کدام است؟
بوسیدم و لب دادم و آغوش کشیدم
نامحرم من!!محرمی و کار تمام است...
️

بیا تا قدر یکدیگر بدانیم

که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم

مولانا️

در هوایت بی قرارم روز و شب
سر ز پایت بر ندارم روز و شب

مولانا ️

همه را بیازمودم

ز تو خوش ترم نیامد

مولوی️

صد نامه فرستادم

و صد راه نشان دادم

یا راه نمی دانی

یا نامه ‌نمی خوانی!

مولوی

️

جان من و جهان من، روی سپید تو شده‌ست
عاقبتم چنین شود، مرگ من و بقای تو

از تو برآید از دلم، هر نفس و تنفسم
من نروم ز کوی تو، تا که شوم فنای تو
مولانا️

- من‌چه‌می‌کردم‌به‌عالَم‌گر‌نمی‌دیدم‌تو‌را...؟️

° شده دردی به دلت ریشه کند آب شَوی؟ •
° همه شب با غم دلتنگی خود خواب شوی؟ •
° شده آیا که غمی ریشه به جانت بزند؟ •
° گره در روح و روانت، به جهانت بزند •
° شده دلتنگ شَوی غم به جهانت بزنند؟ •
° گره‌ات کور شَود غم به روانت برسد؟ •
° شده دلتنگ شَوی چاره نیابی جز اشک؟ •
° من به این چاره‌‌ی بیچاره دچارم هرشب •️

اونجا که شهریار میگه:

“من هر نفسم بر نفس ناز تو بند است”

“من مشتریم قیمت لبخند تو چند است”️

تنش ‍انگار بوی ‍م꯭اه میدهد....️

'' مرا خیالِ تو بی‌خیال‌ عالم کرد‌''️