متن های کوتاه شعر / جدیدترین بیو های شعر [آذر 1404]

من اصراری ندارم تو خودت مختاری یا نرو یا ک بمان یا نگهت میدارم.

از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود؟!؟!

آدَمَک آخَر دُنیآست بِخَند:))

نیش دوست از نیش عقرب بدتر است پس بزن عقرب که دردش کمتر است

منم آن برگه زرده خشکه افتاده از درخت، در فصل بهار :)

تا توانی در جهان یکرنگ باش قالی از صد رنگ بودن زیر پا افتاده است

توماهی ومن ماهی این برکه کاشی اتدوه بزرگیست زمانی که نباشی....

دَر شَهرِ دیوانِگآن، عآقِل بودَن اوجِ دیوانِگیسّت...🙃

شیفتگان پرواز را میل خزیدن نیست

انکه بر لوح دلم نقش ابد بست تویی!..(:

ڪنار تو ❤حتی نفس ڪشیدن هم عالمی دارد m

گر پادشای عالمی بارم گدای مادری

گر تن به آتش میدهی در شعله میرقصانمت...

~در کودکی سستی در جوانی مستی در پیری پستی پس کی خدا پرستی

نیست مارا هوس زلف پریشان کسی ...

نکند ما بهر تماشای جهان امده ایم😕

کس نداند جز ذات پاک پروردگار که فردا را چه بازی کند چرخ روزگار

تا ك از جانب معشوقه نباشد كششي كوشش عاشق بيچاره به جايي نرسد ...

سادگی جرم است ومن یک مجرم سابقه دار ...(:

جان و دل کردم فدای مهر تو خاک پایت باد سر تا پای من

فرزند ادب باش نه فرزند پدر که ادب کند زنده نام پدر

گر یک نفست به زندگانی گذرد مگذار که جز به شادمانی گذرد

دل قوی دار که بنیاد بقا محکم اوست

سرگشته محصیم و در این وادی حیرت عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم

گر یک نفست به زندگانی گذرد مگذار که جز به شادمانی گذرد

دل ناله کنه از من من ناله کنم از دل یارب تو قضاوت کن دیوانه منم یا دل

تو را نشد!! می‌روم که خویش را فراموش کنم...

پدر عشق بسوزد که درآمَد پدرم!