سر گردانم. دلم نبودن میخواهد، دلم دور شدن از تمام تعلقات میخواهد،از خود دور شدن میخواهد ،گریختن از درد های بی پایان میخواهد. کاش میشد فرار کرد ؛از دیار، از انسان ها و رفت جایی که ناشناس ترین باشد. مغزم پر شده از چیز هایی که حتی نمیتوانم درکشان کنم. انقد پیچیده شده اند که فهمیدنشان ناممکن است. همانند کلافی از نخ های درهم که گره کور خورده ،هرچه بیشتر تلاش برای باز کردن میکنم بیشتر گره میخورد.️
من کسیو ندارم بمونه پیشم:) بم محبت کنه:) افتادنی دستمو بگیره بلندم کنه:) حالم بد بودنی برا خوب شدنش تلاش کنه:) درد داشتنی به اب اتیش بزنه برا پیدا کردن درمون:) اره من تنهام...(: ی دختر تنهای مهربون که هنوزم به طرز احمقانه ای رویای برگشتنت تو سرشه...(:️