او همه را دوست داشت و به همه بها میداد و همین باعث میشد که اکثرا از آدما ناامید شود. چون قوانین نانوشته این دنیا با افکار و دنیای قشنگ خیالی او خیلی فرق داشت و نمیخواست باور کند که ذهنش با واقعیت زندگی زمین تا آسمان فاصله داره و باید انتظاراتش را کم کند و با حقیقت دنیا هماهنگ بشود او با همه خوب بود و سعی میکرد به همه کمک کند چون فکر میکرد که زندگی یعنی همین که دست همدیگر را بگیریم و با هم بالا برویم و نمیخواست باور ک️
لذت های کوچولو ی زندگی از نظر من:🥐❤️🩹 . . . ۱-هوای توی گل فروشی💐 ۲-خاروندن رد کش جوراب🤭😐🧦 ۳-دیر می رسی مدرسه و هنوز معلم نیومده 😅🤌🏻📚 ۴-خنکی اون طرف بالش 🤫🤤 ۵-ازت بپرسن اسم عطرت چیه🥂 ۶-فوت کردن قاصدک😆 ۷-لیسیدن دست پفکی😜🫣 ۸-وقتی یه نوزاد انگشتتو محکم بگیره🥹 ۹-وقتس خابی یکی پتو روت بندازه☕❣️ ۱۰-بوی خاک بارون خورده 🌧️🌈 ۱۱-دور از چش همه بپری رو کپه ی برف 😂️