متن های بلند دلتنگی / بهترین متن دلتنگی [پیشنهادی]

غم اوست که مرا خانه خرابم کرده
این چنین آواره شهرو دیارم کرده
با تردشدن ز سوی او این چنین شدم
تلخی ترد شدن ز سوی معشوق را چشیده ای؟؟
اول می‌شکافت و می‌سوزاند جگرت را
بعد میگیرد توان را رفتنت را
آرام آرام فراگیر شودو تو چاره نداری
جز تسلیم شدن و دادن روح چاره نداری
مرحله بعد رفتین عقل توست
این یعنی شروع دیوانگی توست
این همان است که تو را دیوانه بخوانند
آخر و پایان قصه عاشقی بدانند
اما نمی‌دانند ️

اولين مجموعه دارِ دردها من بوده‌ام
غنچه‌اى سرمازده در ماهِ بهمن بوده‌ام

ترش رويم ، تلخ كامم ، چون زمستانى سياه
آه عمرى طعمه‌ى بوران و بهمن بوده‌ام

گرچه آلودست دامانم به نام و ننگِ عشق
روزگارى در جوانى پاكدامن بوده‌ام

مثل مفقودالاثرها بعدِ او در شهر خويش
ساكنِ آغوش گرم و امنِ دشمن بوده‌ام

یک نَفَر ديشب سراغِ چشم‌هايش را گرفت
گفتمش ... ها ... آخرين قربانى‌اش من بوده‌ام️

در سکوت شب، صدای تو را می‌جویم
میان خاطره‌ها، بی‌صدا می‌سوزم
ماه هم دل‌تنگ است، مثل من بی‌قرار
در دل آسمان، بی‌تو تنها می‌مانم

ردی از نگاهت، مانده بر پنجره‌ها
بوی تو پیچیده در هوای کوچه‌ها
نه نامه‌ای، نه نشانی از تو مانده
فقط منم و بغضی که نمی‌دانم چرا...️

گاهی دلم میخواهد

وقتی بغض میکنم

خدا از آسمان به زمین بیاید

اشک هایم را پاک کند،

دستم را بگیرد

و بگوید:

اینجا آدمها اذیتت میکنند؟

بــیـــا بــــــریـــــ ـــم..️

پاییز بوـב ،باران نم نم مے باریـב ..
خیابان פּ کوچـہ ها گویے خواب بوـבنـב
همـہ حا غرق سکوت بوـב.
پرنـבـہ اے تنها روے ـבرخت خاطراتمان لانـہ کرـבـہ بوـב ..
زیر سایـہ ے همان בرخت ایستاـבیم ، از نگاـہ سرـבش لرز بـہ تنم اـ؋ـتاـב.
نـ؋ـسم בر سینـہ حبس פּ قلبم با ضربان تنـב سینـہ ام را مے شکاـ؋ـت. بدون مقدمه غزلی از خداحافظی سرود پرنده روی شانه ام نشست و خواست بفمهاند پاییز فصل جداییست هاست و این خیابان نامش تنهایی.️

تو این سکوت بی کسی صدای دلدار و ببین
تو این شبا تو رویاها چهره عاشق رو ببین

وقتی دلت تنگه براش بغض چشاتو میگیره
تو لحظه های عاشقی نم نم بارون رو ببین
️

نه گزیر است مرا از تو نه امکان گریز
چاره صبر است که هم دردی و هم درمانی

‌⠀  ‹ کُنجِ‌‌دل›️

Ben zaten hep tek başımaydım
من در اصل همیشه تنها بودم

Yalnızlık deminde sen güller açardın
تو لحظات تنهاییم تو شکوفه میدادی

Bitmezsin dilimde bir kaç kez düştümde
تو از زبونم نمی‌افتی، یه چند باری افتادم️

هرروزبه‌بهانه‌ای‌جدیددلتنگِ‌تومیشوم،
لازم‌نیست‌بزرگ‌باشد،
همین‌که‌مربوط‌به‌توباشدکافیست...
همین‌که‌بدانم‌توذره‌ای‌درآن‌بهانه‌هستی،
کافیست...
مگرمیشودتودرچیزی‌نهان‌باشی‌،
وکافی‌نباشدآن...؟!🤍

✍🏼

️

"هیچکدومشون تو نبودی
هیچکدومشون مثل تو نگام نمیکرد
هیچکدومشون مثل تو صدام نمیزد
هیچکدومشون عطر تورو نداشت
هیچکدومشون آغوش گرم تورو نداشت
هیچکدومشون جای تورو نمیگرفت"
️

یا رب عید است .عطا بر همه ده/
بر ماتم و اندوه همه خاتمه ده/
پایان غم همه. ظهور مهدیست/
تعجیل فرج به "مهدی فاطمه" ده/
میلاد منجی عالم بشریت بر شما خوبان مبارک.
#تعجیل در فرج صاحبمون صلوات#️

خیالت
شایدخیالت ازدل روزی به سربیاید✨
شایدکه آن نگاهت شیرین شکر بیاید
از رنگهای دلکش در باغ جان چه آمد
زآن نور آسمانت ز آن ماه و قمر بیاید..
عارف.. 🌹💚🌹️

باران که ببارد تنها خواهی بود باران که ببارد به یاد آن روزهای اول به خیابان‌ها خواهی رفت باران که ببارد دلتنگ خواهی بود باران که ببارد به یاد کسی می‌افتی باران که بباردمنتظر خواهی بود ولی او بر نخواهد گشت باران که ببارد تازه پی خواهی برد که او را دوست داشتی باران که ببارد پشیمان خواهی بودباران که ببارد آرزو می‌کنی که ای کاش هیچ وقت باران نمی‌بارید باران که بباردمسئله این است بودن یا نبودن.......️

یادت میفتـ‌م هنـ‌وزم دلـ‌م میگیـ‌ره
ولـ‌ی خـب گذشتـ‌م ازش دیگـ‌ه نمیتونـ‌ه
باکاراش فقط داشتـ‌م میشـ‌دم دیوونـ‌ه
الانـ‌م نـ‌رمال نیستـ‌م اینـ‌و خـ‌دا میدونـ‌ه

پویاشمس
️

سخن
این همه رنج از کجا حال پریشان ما
آن سخن از من شنیدگفت توی جان ما
دل که درآن کوی توست تا برسدبه کمال
گفت تو ای دوست بیالطف تو احسان ما..
عارف. 🌹💚✨💚🌹️

خیالات و خاطرات از جنس ِ همن ، انقد ِ توی حسرت ِ رویاها و خیالات الانت غرق میشی یادت می‌ره اونارو زندگی کردی و الان خاطراتتن ، یا اونقدر توی گذشتت غرق میشی که چیزی که خودت میخواستی بشه تبدیل میشه به خاطراتت ..
فقط نمیدونم تو خاطره منی که الان شده خیالاتم ، یا خیالات منی که فقط خاطرات از مونده ؟!️

گفتم که با دوریت مدارا کنم نشد
یک روز را بدون تو سر کنم نشد
در شعر همه شاعران گشتم که مصرعی
در شان چشم‌های تو پیدا کنم نشد!
گفتند عاشق که شدی؟ گریه‌ام گرفت
می‌خواستم بخندم و انکار کنم نشد
شاعر شدم که با قلم‌ام ؛
در قاب شعر عشق تو را جا کنم نشد . .️

▪چند شعر کوتاه از زانا کوردستانی


(۱)
با تلفن همراهش درگیرست...
*
روزهای بیشماری‌ست،
کسی سراغش را
نگرفته است!

(۲)
امروزه روز
به قلم پناه آورده‌ام
چرا که سرزمینم
خسته از «خون و جسد»
به تفکری نوین نیازمندست!

(۳)
کلاغ پیروُ،
شانه‌ی مترسک...
*
هم صحبت‌های؛
-روزگارانِ خشکسالی!

#زانا_کوردستانی️

زیباترین‌حرفت‌رابگو!
ب‌هراس‌مدار‌از‌انکه‌بگویند؛
ک‌ترانه‌ی‌بیهود‌ه‌میخوانی!
چرا‌ک‌ترانه‌ی‌ما؛
ترانه‌بیهودگی‌نیست!
چرا‌ک‌عشق‌؛
‌حرفی‌بیهوده‌نیست.
چرا‌ک‌عشق؛
خود‌فرداست؛خود‌همیشست!️

میسوزم همانند اتش
میسوزم و نفهمیدم مانند هیزم!!
سوختم و ساختم با هر ساز..
رفتی و ماندم با دود و دم
نفهمیدی و رفتی خاکستر شدم.
«عشق مانند اتش است»
میسوزاند و پودر میشوی
ولی باز دم نمیزنی
کور و کر میشوی
صداهارو نمیشنوی.....!!!!!🖤🙂


️

یک نفر را دوست دارم،
شعر مۍگویم برایش؛
آمده در زیر شعر من
نوشته عاشقین؟
این همہ‌ از درد‌هایم گفته‌ام،
باز می‌نویسد ..
خوش بھ‌ حالِ دلبر تو آفرین🥀👨‍🦯💔️

یادت میاد غروب روز جمعه بود که همه چی بین‌مون خراب شد ، ساعت 00:00 اون شب رفتی برای همیشه ، گفتی ما به درد هم نمی‌خوریم ، بهم گفتی فراموشم کن...
اون روز باعث تنفرِ من نسبت به غروب روزهای جمعه شد ، باعث تنفرِ من نسبت به ساعت دوازده شد ، من از اون لحظه از همهٔ آدما متنفر شدم ... ️

فقط اونجایی که سیمین دانشور
تو یه جمله مودِمون رو توضیح میده:
«اینها خیال می‌کنند من دیوانه شده ام!
اما من دیوانه نیستم
فقط دلم خیلی خیلی برایت تنگ است🥺❤️‍🩹🩹»️

#شـعر👀'🫀 ۫ ּ ⭑𖦆

دیدی که سخت نیست، تنها بدون من
و صبح می‌شود ، شب‌ها بدون من
این نبض زندگی، بی‌وقفه می‌زند
فرقی نمی‌کند، دنیا بدون من
#مجید_احمدی🌱

‹ کُنجِ‌‌دل🫀›️

و چه بی ذوق جهانی که مَرا با تو ندید
آخرین زِمزِمه اَم را همه شهر شنید

به فَنا رفتم و رفتم که تو را شَرح دهم
منطقی نیست تو باشی و من از دست روم

نزدیک رَقیبانی و میبوسمت از دور
آهندلِ خودشیفتهِ کافِرِ مَغرور

نزدیک رَقیبانی و میبوسمت از دور
دور است که یادی کنی از عاشق مَهجور

نترسم که با دِگَری خو کنی
تو با من چه کردی که با او کنی؟:( ️

نمی توانم نامت را در دهانم
و تو را
در درونم
پنهان کنم .
گل با بوی خود چه می کند؟
گندمزار با خوشه اش؟
طاووس با دمش؟
چراغ با روغنش؟
با تو سر به کجا بگذارم؟
کجا پنهانت کنم؟
- نزار قبانی.️

روزی در خیال عشق تو بودم ،
تا تو را به دست نیاوردم بی خیال نشدم
با همان خیال خوش ، عاشقت شدم ،
با همان خیال ، همان آرزوی محال ،
در دریای بی کران عشقت غرق شدم

پسرک مرده 🙂️

محمود درویش گفته: «دوستت داشتم با وجود اینکه تو را به آغوش نکشیدم و تو را همیشه نمی بینم! دوستت داشتم چون برایت نوشتم و برایت خواندم وبخاطرت خندیدم و بخاطر تو تغییر کردم! تو را دوست داشتم در حالی که دور بودی ولی نزدیکترین به قلبم..!»️