متن کوتاه ادبی زیبا / متن و شعر های کوتاه ادبی مناسب بیو

اِنسان های بُزُرگ دو دِل دارَند! دِلی کِه دَرد می کُنَد و پِنهان اَست ! وَ دِلی کِه می خَندَد وَ آشکار اَست!

غمگین‌ترین مصرع؟
«بعد از تو هیچ در دلِ سعدی گذر نکرد.»

اونجا که سعدی می‌گه «هرگز وجود حاضر غایب شنیده‌ای» تو گویی اشاره به رابطه‌ی لانگ دیستنس داره!

زندگی های خیلی هامون ختم میشه به گفته دولت آبادی که میگه ما دیر آمدیم یا زود هرچه بود به موقع نیامدیم

به لطفِ عشـق،
 تمرین میڪنم یڪتاپرستے را !

[فاضل نظری]

بغل کن مرا‌ ، چنان تنگ
که هیچکس نفهمد زخم رویِ تن من بود یا تو .

چنانیم بی تو

چو ماهی به خاک...

👤 فردوسی

در جام من، می پیش‌تر کن ساقی امشب...

من اگر
به فصل آغوش تو برسم
بهار می‌شوم 
شکوفه می‌دهم 

 • حمیدرضا عبداللهی

چون غنچه‌ام اگر چه بسی خار در دل است
من دل‌خوشم به بوی نسیم بهار یار...

[سلمان ساوجی]

‌افسوس که نامه جوانی طی شد
و آن تازه بهار زندگانی دی شد...

گاهی در وجودمان به قبرستانی محتاجیم
برای چیزهایی که درونمان میمیرند.

فردا‌ها‌برای‌دوست‌داشتن‌های‌امروز‌
خیلی‌دیرند...

اگر صدایی از گذشته تورا به روزهای قدیمی دعوت کرد ؛ بدان که تنهایی ...

دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید..

عاشقی ها میکند دل اگر چه میداند که غم

لحظه لحظه ازبرایش نوحه خوانی میکند...

شجاعت خواهد آن عاشق ؛ که باید دیده بر نابودی خود گذارد :)

شده در اوج جوانی با همین ظاهرِ شاد
تا گلو پیر کسی باشی و
قسمت نشود ؟

‏نزار قبانی بعد از فوت همسرش بلقیس، یه‌جا در خطابش میگه «يا عطرًا بذاكرتي»؛ ای عطر حافظه‌ام...

قبل ترها كه نبودی
منِ
بدون تو
چگونه بود ..؟e²

بی تو ....
دور از ضربه های 
قلب تو
قلب من
می پوسد آنجا زیر خاک..

[فروغ فرخزاد]e²

حسین منزوی :

به باورِ دلِ نابـاورم نمی‌گنجد
هنوز هم که مرا با تو این فراق افتاد

‏حقيقت اينه كه اگه كسی زيبايی ظاهری نداشته باشه ، اين فرصتو بهش نميديد كه زيبايی باطنيشو بهتون نشون بده

🥀››e²

فاضل نظری :
تقدیر من از بند تو آزاد شدن نیست
دیدی که گشودی در و من پر نگشودم... e²

من از آن کِشم ندامت که تو را نیازمودم!
...تو چرا زِ من گریزی که وفایم آزمودی؟!

👤رهی معیریe²

ای کاش می‌توانستند از آفتاب یاد بگیرند که بی‌دریغ باشند در دردها و شادی‌هاشان...

#احمد_شاملوe²

باید فراموشت کنم ، چندیست تمرین می کنم من می توانم می شود ، آرام تلقین می کنم با عکس های دیگری تا صبح ، صحبت می کنم با آن اتاق خویش را ، بیهوده تزئین می کنم سخت است اما می شود ، در نقش یک عاقل روَم نه شب دعایت می کنم ، نه صبح نفرین می کنم حالم نه اصلا خوب نیست ، تا بعد بهتر می شوم فکری برای این دل ِ تنهای غمگین می کنم

دوستت دارم ؛
شبیه لبخند زدن با رژِ قرمز
شبیه قدم زدن در کوچه و خیابان
و باراني که غافلگیرم کند
دوستت دارم
شبیه غزل ، شبیه سپید
شبیه نامه‌هایِ شاملو به آیدا!!e²