بیمارم.عشق تو هنوزنگهم داشته.دراستانهی فروریختن بودم چون کوهی که دردرون می لرزدتب تنم رامی سوزاندودنیاتاروبی رنگ شده بودامایادتو چون نسیمی شفابخش ازبهاری دورمی وزدبرگونه های داغم نشست این عشق تو بودکه هستی درحال پراکنده شدنم
راگردآوردو مثل ریسمانی نامرئ دانه های یک تسبیح پاره یکجاه نگاه داشت دکترهابرای تبم دارو نوشتنداماتنها داروی روح خسته ام تلفظ نام توکه برلبهایم بودبه خاطرنگاه مهربانت زندهستم.(عارف لرستانی).🌷💚🌷️
راگردآوردو مثل ریسمانی نامرئ دانه های یک تسبیح پاره یکجاه نگاه داشت دکترهابرای تبم دارو نوشتنداماتنها داروی روح خسته ام تلفظ نام توکه برلبهایم بودبه خاطرنگاه مهربانت زندهستم.(عارف لرستانی).🌷💚🌷️
1.7
عاشقانه روانشناسی عشق سلامت روان تابآوری ارتباط عاطفی