متن های ادبی / جدیدترین متن ادبی [آذر 1404]

منم آن برگه زرده خشکه افتاده از درخت، در فصل بهار :)

نازنینا،ما به ناز تو جوانی داده ایم اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟! #شهریار

آمده ایم از زندگی دیگران برَویم تا خودشان بمانندو زندگیشان که قرار است بی ما بگذَرد

تا توانی در جهان یکرنگ باش قالی از صد رنگ بودن زیر پا افتاده است

توماهی ومن ماهی این برکه کاشی اتدوه بزرگیست زمانی که نباشی....

ڪنار تو ❤حتی نفس ڪشیدن هم عالمی دارد m

جهنم خالیست،شیاطین همین جا روی زمین اند🔥😏😑

گر پادشای عالمی بارم گدای مادری

گر تن به آتش میدهی در شعله میرقصانمت...

جهان‌ به اعتبار خنده ی تو زیباست...😍♥️

ما شراب تلخ نمی نوشیم ولی مستانه میگردیم لباس کهنه میپوشیم ولی مردانه میگردیم

ما به جرم بی وفایی این چنین تنها شدیمـ چون نداریم همدلی بازیچه ی دلهـــــا شدیمـ

نکند ما بهر تماشای جهان امده ایم😕

دنبال کسی باش که به دنبال تو باشد،اینگونه اگر نیست به دتبال خودت باش

هر پریشان نظری لایق دیدار تو نیست

کس نداند جز ذات پاک پروردگار که فردا را چه بازی کند چرخ روزگار

همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت/آنچه در خواب نرفت چشم منو یاد "طُ" بود💫

بی عشق جهان یعنی یک گردش بی معنی)😘😘

تا ك از جانب معشوقه نباشد كششي كوشش عاشق بيچاره به جايي نرسد ...

شده از درد بخندی که نبارد چشمت؟!

دهانم را پر از دوستت دارم کردم میخواهم ب توپ ببندم قلبت را❤❤❤❤❤

ای مَبحَثِ چِشمانِ تو تَکلیفِ اضافی ما مسئله داریم به اَندازه ی کافی...💙

و گاهی یک نگاه برای یک عمر دوست داشتن کافیست

شرحی ز حال و حالی ز شرح نیست :):

جهان و کار جهان جمله هیچ در هیچ است.

تـو چـه كـردی كـه دلمـ ... ايـن هـمـه خـواهـانِ تـو شْد؟♥️ 

دل من طوفانیست، وندراین کلبه ی جانم غصه ای پنهانیست... ما ندانیم که گوییم چ کس را راز دل لیکن ازصخره ی چَشم بی فروغم جاریست..

تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را چه کنم