بغضم را چکیدم؛ قلبم را قورت دادم؛ اشکهایم را خندیدم؛ نفرتم را فروبردم؛ احساس قربانی شده را دفن کردم؛ من ناگاه و بی هیچ نوایی در اندرونیِ پستوی افکار خودم تمام...
به اتفاقایی که برات افتاده چیزایی که باعث شده ناراحت شی عصبی شی نا امیدشی، فکر کن به این نتیجه میرسی که "مشکل وجود همین ادماس" چیز دیگه نمیتونه باشه تو هرچیتم باشه، تهش میرسی به یک یا چند نفر که حالتو اونا بد کردن پس انتقام بگیر از همه این ادما فک نکن ناراحت میشن یا اینکه الان خوبن و ی سری اتفاقا فقط بره گذشتس تو عم همون بلارو سرشون بیار بعدش بگو میگذره بگو مهم نیس، همونجوری که بره اونا مهم نبود..️