بی تو این شهر برایم قفسی دلگیر است شعر هم بی تو به بغضی ابدی زنجیر است آنچنان می فشرد فاصله راه نفسم که اگر زود اگر زود بیایی دیر است رفتنت نقطه پایان خوشی هایم بود دلم از هرچه و هر کس بگویی سیر است سایه ای ماند زمن بی توکه در آیینه هم طرح خاکستریش گنگ ترین تصویر است خواب دیدم که برایم غزلی میخواندی دوستم داری و این خوب ترین تعبیر است کاش بودی و با چشم خود میدیدی که چگونه نفسم با غم تو درگیر است ️
4.9
تار های نفسم را به زمان میبافم که تو شاید برسی حیف که بی تاثیر است!
چیشد سیگاري شدی؟ یه شب بارون میومد خیلي تنها بودم چیشد که ترك کردي؟ یه شب بارون میومد دیگه تنها نبودم. چیشد سیگارو دوباره شروع کردي؟ یه شب بارون میومد دوباره تنها شدم! چیشد آوردنت اینجا که بستریت کردن؟ یه شب بارون میومد و خیلی تنها بودم تو خیابون دیدمش, ولي اون تنها نبود.