من همونی بودم که توی قایق عشق بجای تو هم پارو زدم ولی تو حاضر نشدی پارو بزنی و در آخرم لب ساحل تنهام گذاشتی و رفتی و من موندم و خستگی و جدایی...🖤✨ -سبحان️
زیر اون سایه ی همیشگی.. همونجا که هم رو ملاقات کردیم، زیر همان درخت آری عزیزکم منتظرم تا برگردی. با اینکه میدانم تو دیگر مال من نیستی، جزو اموال من نیستی، ولی قلبم چطور؟ او هنوز قبول نمیکند.. او تورا میخواهد چگونه وادارش کنم شب و روز دست به دعا نشسته بودم که نروی.. ولی در اخر.. او تو بودی که قولت را شکستی دل تنگتم.. الان چند روز است که بوسه برای لبهایت نگذاشتم، در بغلم اروم نگرفتی.. بخاطرم لبخند نزدی،کی میشود برگردی؟️