متن های متفرقه و خاص کوتاه مناسب بیو و بیوگرافی کپشن و استوری , و.. گلچینی از بهترین متن های کوتاه ارسالی از هزاران نویسنده تاوبیو در بزرگترین سایت و برنامه خدماتی متن محور ایران
مجنون هنگام راه رفتن کسی را به جز لیلی نمی دید. روزی شخصی در حال نماز خواندن در راهی بود و مجنون بدون این که متوجه شود از بین او و مهرش عبور کرد. مرد نمازش را قطع کرد و داد زد: «هی چرا بین من و خدایم فاصله انداختی؟»
مجنون به خود آمد و گفت: «من که عاشق لیلی هستم تو را ندیدم. تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه دیدی که من بین تو و خدایت فاصله انداختم؟»️
تا حالا شده حتی روت نشه به کسی بگی حالت بده؟! وقتی انقدر زیاد حالت بد بوده که خودت خجالت میکشی دیگه به کسی بگی حالم بده، با خودت میگی مگه بقیه مسئول حال بدی توان؟ دیگه میریزی تو خودت تا دق کنی همون..️