رفتم خونه دیدم بابام افتاده رو زمین داره خفه میشه، با ماژیک روی دیوار نوشت شمع توی گلوم گیر کرده با فندک آبش کن. گفتم بابا من که فندک ندارم! بلند شد گفت کات، این پسره نمیخواد با ما همکاری کنه. به هر ترفندی میخواد مچ منو بگیره😂🤣 ️
اگه با آدم درستی زندگی کنی میتونی انتخاب کنی که بری دنبال علایقت و تشویق بشی و حس کنی یک نفر با تمام قدرتش پشتت ایستاده،اونوقت میفهمی که زندگی قشنگه.️