هیچوقت قبل خواب منتظر بوس مامانم نبودم :)
همیشه خودم بودم و خودم...
هروقت ک درد داشتم، تنهایی گشتم دنبال درمانش :)
هربار ک زخمی شدم، تنهایی بستمش، حتی اگه دوایی براش پیدا نمیکردم، بازم تنهایی منتظر می موندم تا زمان بگذره و خودش ترمیم بشه :)
ولی میدونی، ی سری زخما منتظرن، منتظرن ک با ی اتفاق کوچیک دوباره سر باز کنن، تا دوباره مثل روز اول زهرشونو بریزن تو جونت :)️