همیشه من باید درک میکردم
چه آدما رو چه شرایطو
همیشه وقتی میخواستم دردمو بگم
وقتش نبود شرایطش نبود خانوادم حوصله ی شنیدنش رو نداشتن یا اگه میگفتم چیزی بجز بی تفاوتی و سرزنش نمیدیدم ولی حالا
حالا که ساکت شدم، سرد شدم، بی ذوق شدم، عصبی شدم، مشکلاتمو بی کسی نمیگم ازم میپرسن چرا
چرا اینطوری شدی چرا مشکلاتتو با ما در میون نمیزاری
شما خودتون این کارو کردین دیگه حق پرسیدن این سوالا رو ندارین...! ️
چه آدما رو چه شرایطو
همیشه وقتی میخواستم دردمو بگم
وقتش نبود شرایطش نبود خانوادم حوصله ی شنیدنش رو نداشتن یا اگه میگفتم چیزی بجز بی تفاوتی و سرزنش نمیدیدم ولی حالا
حالا که ساکت شدم، سرد شدم، بی ذوق شدم، عصبی شدم، مشکلاتمو بی کسی نمیگم ازم میپرسن چرا
چرا اینطوری شدی چرا مشکلاتتو با ما در میون نمیزاری
شما خودتون این کارو کردین دیگه حق پرسیدن این سوالا رو ندارین...! ️
4.5
غمگین روانشناسی درماندگی آموختهشده سلامت روان حد و مرزهای عاطفی نادیدهانگاری عاطفی این تجربه که بارها تلاش برای بیان درد با بیتفاوتی...