مینویسم برایت دوستت دارم..! تو بخوان دلیل تپش قلبم؛ مینویسم برایت دوستت دارم..! تو بخوان آرامش قلب آشوب من؛ مینویسم برایت دوستت دارم..! تو بخوان بی تو این قصه من پایان ندارد... 💌🖇🔒• ️
سرشار از بوی تنش بودم، طعم دهن و جای دستهاش دروجودم مثل نبض میزد میکوبید. چیزی جادویی آن جادوی ابدی که تمام زشتیها، بدیها و کژیهای دنیا را از یادم میبرد. خالص میشدم شیشه میشدم و تن خود را در تن او میدیدم و او را از خودم عبور میدادم. به کسی پناه برده بودم که دنیا را بر دوش داشت.️
مادر بزرگم آلزایمر داره! یه روز یه عکس رو دیوار دید و گفت: این زن کیه که رضای من رو بغل کرده... خودش رو فراموش کرده بود ولی پدربزرگم رو نه… این خود خود عشقه :)♥️️
بغل یعنی یه حس آرامش وصف نشدنی، بعضی وقتا واقعا دلم میخواد اگه حتی کیلومتر ها فاصله بینمون باشه بیام بغلت کنم برم، میدونی خونه امن من همین چند وجب بغل توعه.🩷️