پسر ی شب ک حالش مث همی شبا خراب بودخورد ب ی پیرمرد ع قیافش حالش شناخ بش گف وقت دری دودیقع حرف بزنیم گفتش ار.. پیرمرد گف جوون بودم یدخترو مخاسم حاظر بودم برش بمیرم ول عونو داشتع باشم با هزارزحمت دلشو بدس اوردم نفمیدم چ شد ول رف حالا اسمشم یادم نی میگزرع تم یادت میرع پسرع لبخند زد بش گف خبع یادت نی ول کل خاطراتش گفدیو چشات پر اشکع اینا ع یاد ادم نمیرع بخدا اسمشم یادتع پیرمردو بغل کرد حالا پسر بود ک اونو اروم مکرد.. 💔️
فکر می کردم یه حس الکیه💔 فکر می کردم توهمه و میتونم فراموشت کنم اما الان هر هفته که میگذره😥✋🏻 بشتر نبودنت حس میشه قرار نیست از تو فکـرم بری بیرون نمی حس این حس ها چی؟ ولی تو دلم عجیب اشوبی به راه افتاده️
یه وقتایی نمیشه گفت «بگذریم» از بعضی آدما از بعضی خاطرهها از بعضی دوست داشتن ها نمیشه آسون گذشت نمیشه روزت رو بی «یادش بخیر» شب کنی نمیشه از کوچهای بگذری صدای قدماش، صدای خندههاش نپیچه تو پسکوچههای دلتنگیت. نمیشه بیخیال شد.نمیشه گذشت! ️