میتونم قسم بخورم؛ که با چشمهایم دیدم وقتی که داشت به آسمون شب نگاه میکرد و خنده از لبهایش میچکید اون نمیدانست ولی من.. ستاره هارا از چشمان او تماشا میکردم...️
بغضی که داری ،گریه های پنهونی، شب بیدار بودنت، اینا رو کسی اهمیت نمیده دوستِ من خودت با دستت اشکاتو پاک کن وبه فکر خودت باش؛ فقط خودت. این بزرگترین لطفی هست که میتونی در حق خودت انجام بدی ️
ازم پرسید خوبی؟ جواب دادم خاکستریم؛ نه اونقدر سفیدم که خوشحال باشم، نه اونقدر سیاهم که بخوام گریه کنم، یجاهایی این وسطا گیر افتادم؛ یجایی بین شدن و نشدن؛ خندیدن و گریه کردن..️