بشنود یک نفر از نامزدش دل برده
مثل یک افسر تحقیق شرافتمندی
که به پرونده ی جرم پسرش پی برده
خسته ام مثل پسر بچه که در جای شلوغ
بین دعوای پدر مادر خود گم شده است
خسته مثل زن راضی شده به مهر طلاق
که پس از بخت بدش سوژه ی مردم شده است
خسته مثل پدری که پسر معتادش
غرقه در درد خماری شده ، فریاد زده
مثل یک پیر زنی که شده سربار عروس
پسرش پیش زنش بر سر او داد زده... ️