نام :چتر بارانی من
پارت دوم
من هم تنها تر از همیشه شده بودم 😞😞
من یه روز که رفته بودم خرید یه دختری رو توی مغازه دیدم دختر
خوبی به نظر میرسید .
باهم تا خونه رفتیم و بعد من متوجه شدم که خونش توی ساختمان ما بود و دختر مدیر ساختمان بود🙃.
باهاش دوست شدم خیلی خیلی صمیمی اون باشگاه کاراته میرفت
منم عاشق ورزش کاراته بودم🥋 رفتم که باشگاه ثبت نام کنم🥊
متوجه شدم اونم همون باشگاه است.
خیلی خوشحال شدم .
️
پارت دوم
من هم تنها تر از همیشه شده بودم 😞😞
من یه روز که رفته بودم خرید یه دختری رو توی مغازه دیدم دختر
خوبی به نظر میرسید .
باهم تا خونه رفتیم و بعد من متوجه شدم که خونش توی ساختمان ما بود و دختر مدیر ساختمان بود🙃.
باهاش دوست شدم خیلی خیلی صمیمی اون باشگاه کاراته میرفت
منم عاشق ورزش کاراته بودم🥋 رفتم که باشگاه ثبت نام کنم🥊
متوجه شدم اونم همون باشگاه است.
خیلی خوشحال شدم .
️
1.0
عاشقانه رفاقتی تاو داستان همنشینی تصادفی ورزش مشترک شروع دوستی داستان شما یادآور پدیده «تصادف هدفمند» در روانشناس...