دستشویی بودم، بابام زد به در، گفت💤:
🕊هوی، خواهی که نبیند احدی این هنرت را🕊
🕊برخیز و بکش سیفون بالای سرت را🕊
منم در جواب گفتم💤:
🕊بدان که سخنت مثل ثواب است🕊
🕊صد حیف که دستگیره ی سیفون خراب است🕊😂️
🕊هوی، خواهی که نبیند احدی این هنرت را🕊
🕊برخیز و بکش سیفون بالای سرت را🕊
منم در جواب گفتم💤:
🕊بدان که سخنت مثل ثواب است🕊
🕊صد حیف که دستگیره ی سیفون خراب است🕊😂️
3.9
شعر طنز شعر طنز فرهنگ فارسی دوبیتی بدیههگویی این گفتگوی طنزآمیز، نمونهای درخشان از بدیههگویی ...