part 3:
خریده بود،ندید که زیر بوته لب
خیابان افتاده بود!کوله را دوباره برشانه انداخت و بدون
حتی یک نگاه به مرد گل فروش شروع به دویدن کرد......
_"می دونم عصبانی هستی ولی...." اقای کیم به در رستوران خیره شده بود. پسرش به سردی حرفش را قطع کرد"نیستم"!.
_"ما به خانواده نیاز داریم".
خودش را با موبایلش سرگرم می کرد "ما نه، تو" ️
خریده بود،ندید که زیر بوته لب
خیابان افتاده بود!کوله را دوباره برشانه انداخت و بدون
حتی یک نگاه به مرد گل فروش شروع به دویدن کرد......
_"می دونم عصبانی هستی ولی...." اقای کیم به در رستوران خیره شده بود. پسرش به سردی حرفش را قطع کرد"نیستم"!.
_"ما به خانواده نیاز داریم".
خودش را با موبایلش سرگرم می کرد "ما نه، تو" ️
1.0
روانشناسی تنهایی روابط خانوادگی بیتفاوتی عاطفی تاوخانواده اختلال ارتباطی در این قطعه، نویسنده به طرز ظریفی به مسئلهی گسست ...