با دلِ دیوانهام گاهی مدارا میکنی
گوشه چشمی به من داری و حاشا میکنی..
ماهیِ افتاده بر خاکم کنارِپای تو
هرچه در خون میتپم تنها تماشا میکنی؛
چشم از زیباییِ خود برنمیداری، ولی
دستِ کم آیینه هارا نیز زیبا میکنی,
عشق میجویی اگر، چون دیگران ترکم مکن
در چنین ویرانه هایی گنج پیدا میکنی..
من به میل خود به پایت سرنهادم، جان بخواه
جان به قربانت چرا این پا و آن پا میکنی؟!
-
علی_مقیمی️
گوشه چشمی به من داری و حاشا میکنی..
ماهیِ افتاده بر خاکم کنارِپای تو
هرچه در خون میتپم تنها تماشا میکنی؛
چشم از زیباییِ خود برنمیداری، ولی
دستِ کم آیینه هارا نیز زیبا میکنی,
عشق میجویی اگر، چون دیگران ترکم مکن
در چنین ویرانه هایی گنج پیدا میکنی..
من به میل خود به پایت سرنهادم، جان بخواه
جان به قربانت چرا این پا و آن پا میکنی؟!
-
علی_مقیمی️
1.0
عاشقانه شعر عشق یکطرفه ناامیدی خودآزاری عاطفی علی مقیمی علی مقیمی در این شعر، به زیبایی پارادوکس عشق را به...